متن سانازابراهیمی فرد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سانازابراهیمی فرد
کی میآیی؟
در امتداد روزهای بیتو، ثانیهها بیقرارند،
و من، بیصبرانه چشم بر راه گذاشتهام،
تا سایهات بر آستانهی این انتظار نقش ببندد.
باد، نامت را در گوش شبها زمزمه میکند،
و ماه، خاموش به قاب پنجرهام خیره مانده،
گویی همهی دنیا چشم به راه آمدنت دارد.
کی میآیی؟
تا...
"خاله رویا"
رویا… نامش بوی خیال میداد، رنگ امید داشت، طراوت بهار را با خود میآورد. جوان بود، مثل صبحی که هنوز از نور لبریز نشده، مثل شعری که تنها نیمهی اولش نوشته شده و باقیاش در رؤیا مانده.
آمد و در دلها خانه کرد، با خندههایی که مثل پرواز...
"زندگی"
زندگی چون کتابی است،
هر لحظهاش صفحهای از سرگذشت.
بگذار قصه امروزت را با عشق و امید به نگارش درآوری...
بزرگیات را در کلماتت جاری کن...
"همسفرم تنهایی"
قطار آرام از ایستگاه میگذرد، صدای سوتش در سکوت عصرگاهی طنین میاندازد. پنجرهها قابهایی از دنیا را به تصویر میکشند، هر لحظه پردهای تازه از مناظر باز میشود؛ درختان، رودخانههای آرام، خانههای دورافتاده، همه در گذرند، اما من ثابت ماندهام در میان این تغییرات.
در این سفر، تنهایی...
"جادوی عشق"
در کنار تو، حتی سادهترین لحظهها
رنگ عشق میگیرند.
تاب خوردن در نسیم ملایم، صدای خندههایمان که در هوا میپیچد، دستهایی که محکم یکدیگر را گرفتهاند، همه و همه جادوی بودن با تو را نشان میدهند.
تو که باشی، دنیا سادهتر، زیباتر و پر از شور زندگی میشود....
دل گرفتهام، مثل آسمانی که ابرهای تیره بیاجازه مهمانش شدهاند. اشکهایم بیوقفه میبارند، بیآنکه کسی بفهمد این باران بیصدا از کدام ابر اندوه سرازیر شده است.
هر قطره اشکم حکایتی دارد، قصهای از غمی که در سینهام خانه کرده، شبیه برگهای پاییزی که بیهیاهو از شاخه جدا میشوند و در...
"عشق را بلند صدا بزن"
صدای عشق،
آهنگی که از قلب میجوشد،
زمزمهای آرام که جان را نوازش میدهد.
میخواهم دوست داشتنهایم را با صدا بگویم،
با هر نفس، با هر واژه، با هر زمزمهی عاشقانه.
میخواهم نامت را در سکوت زمزمه کنم،
تا گوشهای شب نیز عشق مرا بشنوند....
قدر بودنت را نفهمیدم...
چه دیر فهمیدم که حضورت گنجی بود که بیدریغ از دست دادم.
هر لحظه در کنارم بودی، با مهربانی، با سکوتی که پر از عشق بود،
اما من، غرق در روزمرگیها، در هیاهوی بیمعنا،
قدر آن نفسهای گرم، آن نگاههای آرام را نفهمیدم.
حالا که نیستی،...