متن سعید فلاحی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سعید فلاحی
امید به بازگشتت دارند
این چشم ها،،،
سال هاست
پشت سرت آب می ریزند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
پرنده ام وُ در قفس،
دلتنگ بام تو!
تا بچینم
دانه های عشقت را.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
به گمانم گیر کرده،ست؛
--شب،
به موهای سیاهت!
بی تو،
شب هایم همه یلداست...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
باران
بدجور
پشت پنجره
قدم می زند،
چترت را بردار
برویم
با او قدمی بزنیم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
باریدن گرفته شعرهایم
در هوایِ تو،
آسمان گلویم ابری...
میلِ باریدن گرفته
-تمام شعرهایم.
سعید فلاحی(زانا کۆردستانی)
فرشتگانِ خدا،
یکی را گم کرده اند وُ،
سراغ اش را از من می گیرند...
*
طفلکی ها؛
راه بلدِ خانه ام نیستند!
سعید فلاحی(زانا کۆردستانی)
ﻣﺎﺩﯾﺎﻥِ ﻣﺮﮒﯾﻮﺭﺗﻤﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
ﺩﺭ ﻣﻼﺀﻋﺎﻡ.
ﻭ ﻣﺎﺩﺭ،
ﻣﺮﮒ ﻣﯽﺭﯾﺴﺪ؛
ﻣﻮﯾﻪ ﻫﺎیش را!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
پیراهن یوسف وُ
انتظار یعقوب،
غافل که زلیخا
ز تن، پیراهن دریده ست.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کانِ فقر ست،
کارگرِ سیاه!
گرچه شب و روز
در معدن الماس جان می کند.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
پاییز،،،
دخترکی است نازک دل.
¤¤
آه!
چه زود،
برگ هایش پژمرده می شود!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
عاشقانه ترین شعرهایم را
در آغوش تو سروده ام
آنجا،
دنج ترین جای دنیاست،
--برای این شاعر.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
دهانم،،،
مسلح با رگباری بوسه ست...
♡
تا نبوسمت،،
اسحله را،،،
زمین نخواهم گذاشت!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
دختر چهارکِنت
[از برای سلیمه مزاری فرماندار چهارکنت]
کفتارهای کفر،
[لاشخورهای عفن!]
به انحصار درآوردند
افغانستان را
--\چهارکنت\ و،
--\مزار\ را
و به بند کشیدند
فرشته ای را
تا،،،
ریزشِ
آخرین پایگاهِ پایداری
آن کوهِ استقامت!
◇
آخر،
خدای نداشته شان
بذرِ نفرت کاشته ست
در شوره زارِ دل هاشان......
سال های سال دخترکی،
در آرزوی شاهزاده ای
سوار بر اسب سپید بود.
آه!
¤
حالا،
زنی
تنهاست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
خط های ممتد نیامدن را،،،
پاک کن.
♡
از این همه انتظار خسته ام...
با هَودجِ آفتابِ فردا؛
بیا!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
چارفصلِ شکوفائی ی شعرهایم
بهارانه ی \چشم های تو\ بود!
...
حالا،،،
پژمرده اند شعرهایم؛
--وقتی که نیستی!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
پنهان کرده ام،
جای خالی ات را
لابه لای خاطراتمان...
مثل کودکی که؛
ترسش را خواب می کند،
--زیر پتو!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
به اشک چشم آبیاری کرده ام
مزرعه ی انتظار را...
♡
وعده ی دیدارت را،
--درو کن!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)