شعرهای سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرهای سیامک عشقعلی
آخرش لطف خدا شامل شد
یارِ بی رحم، کمی عاقل شد
جام می داد به دستم ساقی
خواستم بوسه از او؛
حاصل شد...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
گرفتی دست های خسته ام را
و آغوشت پناه هق هقم شد
چه کردی با دلم؟ آن لحظه انگار
خدا در شکل یک زن عاشقم شد!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
مرا بخوان به نام اشک
مرا بخوان به نام درد!
مرا صدا کن از قفس
از عمق فصل های سرد!
بریده ام! شکسته ام!
مرا بخوان که خسته ام...
مرا بخوان که از خودم
همیشه دور بوده ام!
تمام عمر مرده ام...
چه بی حضور بوده ام!
شکست هرچه ساختم!...
طوفان رفیق غیرتِ دریایی ات بود
این گوشه ای از قصه ی زیبایی ات بود
یاغی شدی و آسمان را فتح کردی
دیوانگی زیباترین تنهایی ات بود...
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
امام رضا (ع)
سلام آقای خوب و مهربونم!
اجازه هست من هم زائرت شم؟
ضریحت رو بگیرم قد عمرم
شده حتی یه لحظه شاعرت شم!
سرم پایینه از بس بغض دارم
منو مهمون آغوشت کن این بار
یه برگم زیر آوار غم و درد
تو این برگو از این پاییز...
هرگز جدا از دست هایت نیست دستم!
تنها نخواهی بود چون من با تو هستم!
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
با عکس هایت دردِدل کردن چه زیباست!
گاهی تو را در خواب می بینم عزیزم!
حالی نپرس از من که ویرانم برایت...
من چندسالی هست غمگینم... عزیزم...
رودم که در خود می روم هی سمت دیروز
هی زخم هی نیش از شکستن خورده ام من!
گفتی بگویم زندگی زیباست اما......
گریه کن! گاهی اگه دلت گرفت
گریه کن! گاهی اگه غمگینی...
گریه کن! حتی اگه تا به ابد
دورم از تو و منو نمی بینی!
گریه کن! ترانه های من اگه
یه نفر رو یاد تو می ندازه!
گریه کن! که آغوش خسته ی من
تا همیشه به روی تو...
ما باز می آییم
آبی تر از دریا!
از سینه ی دیروز
همراه با فردا!
با وسعتی از نور
با آسمانی شاد
هم شوق با بوسه
از هرچه غم آزاد!
با چشمه ها هم فصل
با رویشی پربار
ما بازمی آییم
با عطرِ گندم زار
هرروز این لبخند
تکرار خواهد...
هر فصل باشد من هوایم سردِ سرد است
باغی پر از مرگم که رنگم سرخ و زرد است
این روزها لالم ولی سرشار از حرف...
با من چه کردی که سکوتم، شرحِ درد است!
| شاعر: سیامک عشقعلی |
جان خواستی! دادم! گرفتی تا بدانی
من در قمارِ عشق تو، دلداده بودم!
خونم که سرخ از غصه شد، دیدم نماندی
رفتی و فهمیدم نه! من... من ساده بودم!
یک بار دیگر عشق را از دور دیدم
یک بار دیگر با دلم در خود شکستم!
من داغ این تنها شدن...
هیچ می دانی که یوسف بودنت زیباست! چون
چاه می ارزد به تاج و تخت! زندانی بمان!
چشم ها در غصه ات شد کور تا باشی عزیز!
ماهِ من مصری نخواهد بود! کنعانی بمان!
شاعر: سیامک عشقعلی
نجیبی! با خدایی! مهربانی!
برایت می نویسم تا بخوانی:
حضورت بهترین تفسیر از عشق
تو ماهی خوب من! امیدِ جانی!
زمینم زیر پاهایت همیشه
تو اما هم شکوهِ آسمانی!
هوایی در تنفس های قلبم!
تو مثل زندگی هستی! گرانی!
چه دل هایی برایت رفته در شهر
ولی شاید خودت این...
دلم گرفته مثل چشم های خیس از اشک
دلم گرفته مثل کوچه های بارانی...
اسیر غربتم در این هوای دردآلود
تو از هجوم غصه در قفس چه می دانی!
📝 شاعر: سیامک عشقعلی
به آسمان، زمینِ خداوند سلام!
به هرچه آفرید هنرمند سلام!
به رود، چشمه، سنگ، به این پنجره ها
به زندگی، به عشق، به لبخند سلام!
شاعر: سیامک عشقعلی
جرات ندارد غم، به سمت ما بیاید
با عشق شیرین تو سبز از خنده هستم
هرروز من زیباست در این باتو بودن
من در کنارت فاتحِ آینده هستم!
شاعر: سیامک عشقعلی
ای شروع خوبِ هر دفتر شما!
باز من دلداده و دلبر شما!
عشق شد یک وسعتِ بی حد و مرز
این طرف من، آن طرف دیگر شما!
با شما شعرم چه زیباتر شده!
کرده ای شعر مرا محشر شما!
گفته بودم! باز می گویم و باز
از تمامِ هرچه زیبا،...
مثل یک شعرم که خارج می شود از وزنِ خود
روزهایی دارم از ویران شدن هم، سخت تر!
گاه می خندم که حالم را نپرسی، راستش
نیست در دنیای ما، از من کسی بدبخت تر!
شاعر: سیامک عشقعلی
مادرم؛
با زنانِ کوچه
گرم صحبت بودند،
یکی از آن ها گفت:
یک نفر هست بگوید آیا!؟ عشق را! چیست!
خنده روی لب مادر گم شد!
بغض شکفت...
آه کشید،
گفت: بیچاره سیامک...
و گریست!
شاعر: سیامک عشقعلی
مشتاقِ با من بودنی! جوری که باید نیستم!
یک روز می آیی ولی، آن روز... شاید نیستم!
شاعر: سیامک عشقعلی
در شراب و شعر و شب، غرقِ شکفتن می شوی!
عشق می افتد به سجده، تا تو یک «زن» می شود!
شاعر: سیامک عشقعلی
بعد از این، هرجا که اسم از ما دوتا می آورند
بی تفاوت! سرد! دور از هم! جدا می آورند...
می سپارم دست هایت را به دستِ زندگی
کوچه ها کمتر، کسی را سمت ما می آورند!
با هزاران قصه این مردم دل از ما می برند
بی فایی را...
هنوز هرجا که بی تو پا می ذارم
شبیه کوه! هستی در کنارم
غرورت هم برای من عزیزه!
چقد زن بودنت رو دوست دارم!
گاهی جای خدا احساس می شی!
توو شعرام عطر سبزِ یاس می شی!
چه خوبه که هوامو داری هرروز
چه خوبه روی من، حساس می شی!...
خانم! منو یادت نره هرجا که باشی
گاهی سرم رو، روی زانوهات می ذارم...
امشب قنوتت رو کمی طولانی تر کن!
با گوشه ی چادر نمازت حرف دارم!
خانم! دلم بدجور غم داره... می بینی؟
من آسمون رو با هوات بارونی کردم!
گفتی بمونم روی قولم با خدامون
بگذر ازم!...