شعر زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر زیبا
دست بکش به حروفِ جویده
به رگ های متروک
تا بیرون بزنم طیف طیف از منشورِ پنجره
بر گیلاس های امید
مریم گمار
ای دقیقه های روشن در زیباییِ رفتار!
بگو چگونه ذره بتکانم!
از سایه
که از هر دریچه ممنوعه یی می ریزد
در حصارِ تاریکی
مریم گمار
پروانه ی خیال تو در قاب ،میخکوب
عطری که از تو مانده به جا ، خاطرات خوب
دنیا چقدر فاصله انداخت بین ما !
تو جنگل شمالی و من ساحل جنوب
تنها ترین درختم و غم نوک می زند
تَق تَق تَتق به زندگی ام، مثل دارکوب
چیزی شبیه پنجره...
گردن چرخانده ای به اضطراب
در پس حفره های مجروح
صدا میزنی مرا
ای بابونه اندوه
بگو چگونه بسرایم ؟
فوران اشک در صدایت را
که شکل در همی از ایستادن بادی
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی...
بگو درطبیعت تو !
به کدام جهت شعله بگیرم؟
تا طلوع کنم بر نیم رخ کلمات
واز کهکشانی عبور
مریم گمار
ای یاس در هم تنیده ؛
ظرافت لبخندی در عبور!
به دیدنم بیا!
صدا بزن مرا
که در ادامه ات نشسته
هزار ناگهان تازه
مریم گمار
بگذار باشد چشم گلدان ها گرفتارت!
پروانه ی پسکوچه ی خورشید بیمارت
یک عمر روی پای خود بودی، درخت من!
هرگز نیفتاده به روی شانه ای بارت
هرچند که اهل فراموشیست آیینه
امّا در او جا مانده ردّ پای رخسارت
با من بگو درد دل خود را ! خیالت تخت...
بگو از اِنکسار کدام اضلاع
به نبض جنون می رسم
که رِد انگشتانت نَمانَد
بر اندام زمین
مریم گمار