شعر زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر زیبا
بگذار باشد چشم گلدان ها گرفتارت!
پروانه ی پسکوچه ی خورشید بیمارت
یک عمر روی پای خود بودی، درخت من!
هرگز نیفتاده به روی شانه ای بارت
هرچند که اهل فراموشیست آیینه
امّا در او جا مانده ردّ پای رخسارت
با من بگو درد دل خود را ! خیالت تخت...
بگو از اِنکسار کدام اضلاع
به نبض جنون می رسم
که رِد انگشتانت نَمانَد
بر اندام زمین
مریم گمار
ای ستاره ی مست
نشسته بر استخوان شب
بگو چطور ریشه گرفتی از بطن آسمان
در ریزش این همه درد
نمی بینی که دریچه ها
متن را طرد میکند
مریم گمار
بگذارپوست بیندازد گونه ی درخت !
در این فصل بی سایه
ومن برگردم به بند ناف
به برگ های بهار
که لب های این قرن به لکنت افتاده
مریم گمار
یک تّکه آفتاب برایم بیاورید!
از آسمان تار خودم گریه ام گرفت
از غربت مزار خودم گریه ام گرفت
از ابر اَشکبار خودم گریه ام گرفت
پاییز می وزد و تو لبریز خنده ای
امّا من از بهار خودم گریه ام گرفت
سیاره وار، هرشب وهر روز، های های
در حلقه ی مدار خودم گریه ام گرفت
وقتی که پرده پرده دلم...
لب فروبند !
یک جفت قناری
در چشمت
آشیان کرده است.
رضا حدادیان
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پُرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
فکر دل کن،که مرا دست و دل از کار افتاد
هلالی جغتایی
تَرک دنیا به مَردُم آموزند
خویشتن سیم وغله اندوزند
عالِم آن کَس بُوَد که بَد نکند
نه بگوید به خلق خود نکند
رو به رویم بیشه ایست کبیر
وقتی نگاهت را مهمانِ چشمانم میکنی!
من جنگلبانِ آن شاخسارهای جَمیلَم
نِگاه بانِ دَلیرِ آن وَط|تن
سرای امیدم💚👀🌱
👤مأوا مقدم