من هر نفسم بر نفس نازِ تو بند است...
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی بار پیری شکند پشت شکیبائی را
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی ! یادت بخیر یار فراموشکار من...
برسان سلام مارا به رفوگران هجران که هنوز پاره ی دل دو سه بخیه کار دارد..
تا عطر تنت اینجاست نبضم به تو وابسته ست با بوی نفسهایت، جانانه شدن با من...
با چشم تو از هر دو جهان گوش گرفتیم ماییم و تو ای جان که جگرگوشه ی مایی
کاش یارَب که نیفتدبهکَسیکارکَسی..
شبیه مرد عاشق پیشه ای بودم که از شهرش به دنبال طبابت رفت اما، شهریار آمد...
من عاشقِ تو هستم این گفتگو ندارد .
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای مگر ای شاهد گمراه به راه آمده ای باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه گر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ای کشته چاه غمت را نفسی هست هنوز حذر ای آینه در معرض آه آمده ای از در...
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای ! ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای ! پشت ها گشته دوتا در غمت ای سرو روان تا تو درگلشن خوبی گل یکتا شده ای
کسی نیست در این گوشه فراموش تر از من
سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند...
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم ناگهان دل داد زد دیوانه! من می بینمش...
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟
باز امشب ای ستاره ی تابان نیامدی باز ای سپیده ی شب هجران نیامدی شمعم شکفته بود که خندد به روی تو افسوس ای شکوفه خندان نیامدی
باز آمدم به خانه چه حالی! نگفتنی دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض پیراهن پلید مرا باز شسته بود انگار خنده کرد، ولی دل شکسته بود - رفتی مرا به خاک سپردی و آمدی؟ تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر می خواستم به خنده در آیم ز اشتباه اما خیال...
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زود تر می خواستی حالا چرا
از همه سوی جهان جلوه ی او می بینم
باز با ما سری از ناز گران دارد یار نکند باز دلی با دگران دارد یار ؟