با هر طلوع همراه می شوم ... با قاصدک و باد ... برای رساندن این پیغام به :تُ صبح بخیر ... ای دلیلِ خوبِ آغازِ هر روزِ من !
صبح بخیرعشقم اگر بوسیدنت جرمه اِبایی ندارم که مجرم ترین فرد جهان باشم.. .
چه لذتی داره صبح بری پیش عشقت بوسه بارونش کنی صورتت رو ببری نزدیکش نفسات بخوره به پوستش و در گوشش بگی:صبح بخیر زندگی من
صبح ها دلواپسی هایم را در عطر تنت گم می کنم و با صبح بخیر چشمانت نَفَس می گیرم ️ ~ ~
صبح بخیر گفتن های با چشمانِ خواب آلود و لبخندِ اول صبحت شیرین ترین حادثه تا همیشه ی عمر من است!! و با دنیا هم عوضش نمیکنم حالا هر کجا که باشم هر کجا که باشی
صبح بخیرهایم را... برایت بوسه بوسه گلستان می کنم... تو فقط مرا عاشقانه تکرار کن... تا عطر بهار نارنج دوستت دارم هایم را طوری برایت پیله پیله پروانه می کنم که تا خودِ شب... من باشم و تو باشی و فدای تو شدن... ️
️مهربانم نازنینم صبح زیبایت بخیر اى به دل مهر آفرینم صبح زیبایت بخیر ️در کنار چاى تلخ سفره ى صبحانه ام ️شهد شیرین،بهترینم صبح زیبایت بخیر
صبح آمده و طعمِ سلامت عسلی ست.. هر صبح بخیر نقره فامت عسلی ست.. دیگر چه نیازی ست به صبحانه، گُلم.. وقتی که لب و چشم و کلامت عسلی ست..
دلَت را آماده کن عزیزِ من، برای روز های خوبی که قرار است از حالا به بعدمان سَر کنیم؛ برای روز هایی که قرار است شانه به شانه ی هم چشم باز کنیم و حسرت بخوریم تمامِ روزهایی را که سرِ راه هم قرار نگرفته بودیم؛ برای روز هایی که...
حس عاشقانه ای دارد! صبح با صبح بخیرهای جانانه ات مادرم راست میگفت! من دیوانه شده ام! کسی که از عشقِ خیالی بنویسد ، با او قدم بزند ، زیبایی اش را وصف کند ، نگرانش شود ، دیوانه است...
صبح ها دلواپسی هایم را در عطر تنت گم می کنم و با "صبح بخیر" چشمانت نَفَس می گیرم ...
می خواهم تمام شهر را باخبر کنم که بدانند صبح بخیرهایت با من چه می کند عجب آشوبی می شود دلم"
صبح بخیرهایت بهانه است تو خورشید منی گرمی کلام تو عمری برای من کافی ست تا طلوع کنم ️️️
بعضی حرف ها را باید پیچیده گفت... مثلِ همین صبح بخیرهایت باید نفس نفس؛ بوسه بوسه بغل بغل؛ ترانه وار ... مفصل، صبح بخیر گفت. ️️️
کسی که اول صبح برات صبح بخیر بفرسته یعنی تا چشماش باز شده یاد تو افتاده
ندای صبح بخیر از تو️ نوای مستی اش با من عجب صبحِ قشنگی شد نگاهت در نگاه من... ️️️
چه رویایی ست هایت طمعی دارد مانند زندگی فقط برای من تکرار کن... ️️️
عطر کلام اهنگینت خورشید را تسخیر می کند ومن به لطف صبح بخیر هایت فاتح قله ی نور میشوم صبح من باتو یک حکایت شنیدنیست حکایت دو فنجان چای که هیچ وقت گرم نوشیده نمی شود..
نمی دانم ! نور از آفتاب است یا از تو؟ فقط می دانم ... صبح بخیر هایت ؛ دنیای مرا نورانی می کند !
همرنگ سپیده و سپیدار شوید مشتاق سلام و مست دیدار شوید روشن شده چشم آسمان صبح بخیر در میزند آفتاب بیدار شوید
صبح بخیرهایت را به گوش عالم رساندم کسی از بهار گفت.. اما من بهار را هم با صبح بخیرهایت نوشتم.. ️️️
ای طبیب دل ریشم ای عزیزم صبح بخیر ای همه عاشقترینم نازنینم صبح بخیر ای که میپرسی زحالم صبح وهرشب بی دلیل ای نسیم صبحگاهی بهترینم صبح بخیر
سفره ای چیدم از رنگین ترین بلور خورشید... بیا صبح بخیرهایت را مانند همیشه در جانم بریز تا رنگ بگیرد امروزم..️
صبح بخیرهاے تو پیام عاشقانه اے است ڪه عشق را پیوند میزند به لبهاے من ... ️️️
