متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
یه جا علی ضیا میگه
کسی از رابطه خارج میشه که
نفر بعدیش رو روی نیمکت ذخیره ها نشونده باشه
و گرم کرده باشه...
ولی منی که از رابطه خارج شدم
اینو قبول ندارم
چون من همونی بودم که
رو نیمکت ذخیره ش نشونده بود
و وقتی متوجه این موضوع...
تموم اون وقتایی که من اشک می ریختم
و تو با یکی دیگه میخندیدی
تموم اون وقتایی که من قلبم درد داشت رو تخت مچاله شده بودم
و تو کنار یکی دیگه حالت خوب بود
تموم وقتایی که من دلتنگت بودم
و تو دستای یکی دیگرو گرفته بودی
شاید یه...
اولش خیلی ناراحت شدما
ولی بعدش که فکر کردم دیدم
بودنت چی به زندگیم اضافه کرد
که نبودنت ناراحتم کنه؟!
اینوسط فقط من بودم ، همش من بودم
اونی که عاشق بود من بودم
اونی که وجودشو گذاشت وسط من بودم
می دونی اونقدر بودم که نذاشتم نبودنم حس شه...
من همیشه تظاهر کردم که فراموشت کردم
حتی بارها خودمو گول زدم که دیگه جایی تو قلبم نداری و دلم برات تنگ نمیشه
اما هر اتفاقی که تو زندگیم افتاده یا هرکاری رو انجام دادم همه وجودم آرزوش بوده که کاش تو هم بودی
و خب این یعنی هنوزم ادامه...
داشتم با خودم فکر میکردم که چی بگم بهت تا بتونه تورو توصیف کنه
بعد به این نتیجه رسیدم که تو مثل یه خونه ای.
خونه ای که وقتی از همه جا خسته میشم دلم میخواد پناه بیارم بهش.
تو یه دلگرمی بزرگی که هرچقدر سختی پیش بیاد تو دلم...
از لحاظ روحی نیاز دارم صورتمو با دوتا دستات بگیری
تو چشام نگاه کنی و بگی دیدی این دوری تموم شد ، دیدی بلاخره عشق کار خودشو کرد
فرشته مقتدر
بعداز سال ها فهمیدم جز من
پای یکی دیگه وسطه...
اون دختره میدونست نفر سوم رابطه ست
ولی منی که عاشق تر بودم بی خبر بود .
اون می دونست اما موند
چون براش فقط تو رابطه بودن مهم بود
فقط نیازاتش مهم بود .
رابطه مون لانگ بود اما...
مقصر اصلی داستانمون من بودم
وقتی نادیده گرفته شدم بیشتر نزدیکت شدم
وقتی حوصله حرف زدن با منو نداشتی
بیشتر حرف زدم
وقتی دلت نخواست منو ببینی بیشتر عکس دادم
وقتی نخواستی صدامو بشنوی بیشتر ویس دادمو زنگ زدم
وقتی حسی بهم نداشتی اندازه دوتامون دوست داشتم
آره مقصر تو...
یجوری باهات همه چی قشنگ بود که
حتی مغزم یه ثانیه هم نمیتونه به این فکر کنه
اولین هایی که باهات تجربه کردم رو
با یکی دیگه دوباره مرور کنم.
اگه میدونستی رفتنت با زندگیم چیکار می کنه
هیچوقت نمیرفتی هیچوقت...
فرشته مقتدر
شاید هیچوقت سر انتخاب اشتباهم نتونم دیگه انتخاب کنم
شاید دیگه نتونم اونجور که دوست داشتم زندگی کنم
حس الانم حس از دست دادن نیست
حس الانم دردناکه
حس رهاییه ، رهایی از یه انتخاب اشتباه که سال ها
بیخودی داشتم تنهایی میجنگیدم واسه تویی که
میجنگیدی واسه یکی دیگه......
تفسیر بی تو بودن
برایم ممکن نیست
و هر شب این خاطره ی عشق توست
که در من بیدار می شود
جای خالی احساست
سرشار از گل های شادی است
که از باغچه ی خاطرات تو
شکوفه می دهند
و من در امتداد هر شب
همراه با ثانیه هایی
که...
حالم تماشایی ست
درگیر دوست داشتن توام
درگیر خواستنت
با توووو
تمام ثانیه های من
شیرین و رویایی ست
باور کن که تو را
فراوان تر از عشق
دوست می دارم...
دوست داشتن تو
در وجود من است
خاکش، آبش، نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است.
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد.
زندگی بی عشق توواسه من مثل دیدن بی دوچشمه ماه من
هنوزم هروقتیکه حال منومیپرسی یه جورخاصی میشی نگاهت میدزدی خجالتی بودنم حدی داره عزیزم کناربذارشرمت حس نکنم غریبم
دلتنگی هایم ، اشک هایم ، غر زدن هایم ؛
همه اش بماند برای بعد...
تو از وجدانت بگو؟!
وقتی دست های یکی دیگر را گرفتی،
درد اش آمد؟
یا حالا که با کسی دیگر بلند بلند میخندی
حالش خوب است ؟
اصلا مرا به یاد دارد ؟
دوست داشتنم...
نمی دونم چند شب باید بگذره تا من
دیگه به خودم نگم تحمل کن امشبم میگذره دوباره صبح میشه
و نمی دونم چند روز باید بگذره که
هرصبح ب خودم بگم کم نیار بلاخره شب میاد و تموم میشه امروز ...
نمی دونم چقدر باید اینجوری روزو شبا بگذره تا...
ماهِ گریان خورشیِ رقصان
در آن هنگام
که شب, خورشید
در آن سوی زمین
برای خود می رقصد
مرا درد عجیبیست در دل
غمی سنگین
در سینه
که جانم را گرفته
غمی که با بودنش
دل هر لحظه می لرزد
و اشکهایم سرازیر
بر گونه می لغزد
و این دردیست...
گل آفتابگردان
بیا ای
گل آفتابگردان
رخ خود
به من بگردان
منم آن
خورشید تابان
که عشق خود
نمودی هر بار
به سوی او نمایان
تو نه همانی
که هر دم
به نگاه پر تمنّا
به خواهش و تقلّا
به غلیظی عشق مجنون
به قساوت دل پر از خون
سبکبال...
تو همون آدمی بودی که دستمو گرفت
و منو از جهنم کشید بیرون
بهشت رو نشونم داد
تموم حس های قشنگ رو
آرامش رو ، خوشبختی رو
ولی آخرش با همون دستات
منو پرت کردی تو جهنمی که
خیلی بدتر از جهنمیه که
ازش بیرونم کشیده بودی ...
فرشته مقتدر
یه روز میاد که من بی حس میشم
زمان دردمو خنثی می کنه
دیگه همه چی عادی میشه
اونروز تو به خودت میای میبینی
هیشکی مثل من دوست نداره
دلت تنگ میشه واسه حرفای قشنگ من
دلت تنگ میشه واسه صدام واسه نوشته هام
واسه همه خاطرات قشنگی که باهم...