خوشبختی از نگاهِ هرکسی، معنایی متفاوت دارد. اما از نظر من آدمهایی خوشبختند که عشق به موقع به سراغشان بیاید ...
دوست ترت دارم از هر چه دوست ای تو به من از خود من خویش تر دوست تر از آنکه بگویم چقدر بیشتر از بیشتر از بیشتر
تو را در دلبری دستی تمام است تمام است و تمام است و تمام است بجز با روی خوبت عشقبازی حرام است و حرام است و حرام است
چشم از قلب شڪایت ڪرد گفت : توعاشق میشوے ومڹ اشڪ میریزم ... قلب گفت: تو نگاه میڪنے ومڹ دردمیڪشم !
دیروز چون دو واژه به یک معنی از ما دو نگاه هر یک سرشار دیگری اوج یگانگی و امروز چون دو خط موازی در امتداد یک راه یک شهر یک افق بی نقطه ی تلاقی و دیدار حتی در جاودانگی
من نگاهش میکنم، او هم نگاهم میکند او برای دل بریدن، من برای دل بری عشق یعنی، تار موهای تنت می ایستند هر زمان که اسم او را، روی لب می آوری
امشب از غصه پرم حوصله داری، یا نه ؟ می توانی به دلم دل بسپاری، یا نه؟
مرا خیال تو بى خیال عالم کرد همان خیال تو ما را دچار این غم کرد
دل به تو سجده می کند قبله اگرچه نیستی نیتِ هر نماز من مذهب و عشق کیستی ؟
میل من سوی شما قصد توسل دارد
الهی فندق بشی سنجاب بشم گازت بگیرم .سمی باشی مسموم بشم برات بمیرم ️
به اعتیادم به تو سوگند . . . تو را ترک نمیکنم حتی اگر بلای خانمان سوز باشی . . .
بد جور مریض شدم رفتم دکتر گفته 2 راه بیشتر نداری یا ICU یا I see you️
حوصله داشته باش،قیمت عشق همیشه بیش از تحمل آدمیزاد بوده است.
فکر نمیکردم اسم این احساسات وحشتناک عشق باشه ...
به تو گفتم:گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو من درختی پر شکوفه شوم و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد.
love didnt hurt you someone that didnt know how to love hurt you dont confuse the two عشق بهت ضربه نزد! کسی که نمیدونست چطوری عاشقت باشه بهت ضربه زد این دو تا رو اشتباه نگیر!
لبم هوای لبت را دلم هوای دلت عجب هوای عزیزی میان فکر من است و مانده ام که بگویم : ؟؟؟؟ تنم هوای تنت
یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیم گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشتمت غم من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی
•Im jealous of the rain When it touches your skin. حسودیم میشه به بارون وقتی میشینه رو صورتت !
مرا بپیچ در حریرِ بوسہ ات مرا بخواه در شبانِ دیرپا مرا دگر رها مکن مرا ازین ستاره ها جدا مکن ...!
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم بدین دو دیده حیران من هزار افسوس که با دو آینه رویش عیان نمیبینم
میشود من به هوای تو کمی مست کنم بوسه بر چشم تو و هرچه در آن هست کنم می شود چشم ببندی و نگاهم نکنی من خجالت نکشم آنچه نبایست کنم
شبهای دراز بیشتر بیدارم نزدیک سحر روی به بالین آرم میپندارم که دیده بی دیدن دوست در خواب رود، خیال میپندارم......! شب بخیر