متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
باران که بارید فهمیدم,
میتوان چه آسان اشک ریخت,
و کسی را ندید
و تنها مات و مبهوت بی تمرکز از هر قدم زدن
به صدای باران گوش داد
و آهسته دسته ی چتر را ,
از تنهایی بویید.
چه توفیری دارد
در شکلِ اسارتم
--لباس سفید،
یا راه راه!؟
وقتی،،،
تن پوشِ روزهایم،
-- سیاه ست!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
این روزها
نفس نه
آه
می کشیم
«ما زنده ایم که زندگی کنیم و زندگی زنده است که زین در دست قضا دهد و آن گونه که او می گوید زندگی کند.
سرنوشتی که خیلی وقت ها مسخر می شود و زین خودش را می دهد به دست خودمان،اما بسی موسم ها هم سرنوشت لامروت خودش زین...
بعد از آن روز دیگر نه صدایت را شنیدم و نه چهره ات را دیدم.
سال ها می گذرد از آن روز تا امروزی که دیگر چهره ات را به یاد نمی آورم. سخت بود ولی از هر چیزی که تو را به من وصل می کند فاصله گرفتم. نباید...
گاهی چشم ها راست نمی گوید
نِگاه هایی که طعم گَس داردو هوس هایی که طعم لبخندو غلط کردن های بی جای عاشقی.
دریای خوش باوری ها هیچ وقت ساحل ندارد و همچون سَراب صحرا تو را سمت جنون میبرد.
بیهوده بود بی خوابیها وبه آتش کشیدن سیگارها برای ترک...
در این روزها گریزانم از منی که
به تاراج می برد هستی خویش را
باید کفش هایم را در بیاورم
و پاورچین پاورچین
از خودم دور شوم
آنقدر دور که دیگر
نباشم ،
نبینم ،
نشنوم
زهرا غفران پاکدل
بی تو من ماندم و این خانه و این سرنوشت
بی تو من دیگر نمیدانم چه باید گفت و چه باید نوشت
بم بود ،
بدرودش
.
آریا ابراهیمی
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...
که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...
چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...
از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...
آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و...
دلم پر شده از غمی شوم.
نفس هایم از شدت سرما یخ زده.
نمی دانم در کدام زمستان جا مانده ام!
چشمانم مانند لایه ای پر مه و غبار بر روی آیینه نشسته... .
اما خوب می دانم که دلِ من تنگ شده که نه می خندد و نه می...