متن نویسنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نویسنده
من تنها دلم کمی درک شدن میخواست
کمی فهمیدن قلبم...
من دلم کسی را میخواست که از نگاهم
دردم را بفهمد...
نه کسی درکمان کرد و نه کسی نگاهمان
را فهمید...
آخرش هم مقصر شدیم...
ما ماندیم و تنها با بهای بیش از
اندازه ای که به دیگران دادیم
•شاید از نسل سهرابم ، نمیدانم ...🌱📝•
ژاپنی هارا دوست دارم
تنها به این دلیل که آنها عاشق زیستن
در طبیعت اند و با روح خدا ارامش می گیرند...
سالها آشفته گشتم
به دنبال خود
به دنبال حقیقت وجودم
در تلاش آزاد کردن شاپرک وجودم
که سراسیمه دنبال آزادی بودی
آمدن تو به پایان رسیدن تمام آشفتگی ها بود ….
هزارن شاپرک در چشم های تو آزاد شد ……
آدم ها رو خسته نکنید
از اعتماد کردن
از مورد اعتماد بودن
از خوبی کردن
نرسه یک روز که
وقتی به خطر افتادی
همون آدم از کنارت بی تفاوت عبور کنه
دیدمت ناگهان دلم لرزید
صورتت تمام روحم را به تاراج برد
تمام عاشقانه ها به لکنت افتاد
خاموش شد تمام صامت و مصوت ها
ذهن من فریاد زد
دیده بودم از قبل میشناختم چشم همایش را……
من خوب میبینم روزی که به پسرت دیکته میگویی شعری که من گفتم و الهامش تویی…
میخندی و میگویی نقطه سر خط :)
+بابایی به چی میخندی؟
هیچی پسرم !
دفترش را میگیری و مینویسی ۲۰ تمام
و سپس نیمه های شب از شدت دلتنگی پشت به همسرت آرام گریه...
جایی دورتر از خودم ایستاده ام به تماشای کسی که به جای من زندگی میکند بااینکه بزرگتر شده است اما هنوز ازکنار دیوار راه میرودآدم وقتی از جهان میترسد به دیوارها نزدیک تر میشود.صبر کن باید باتو حرف بزنم،خاک برسر من باتوچکار کرده ام؟ حق داری بعضی وقتها خیابان های...
میگویی طاقت بیاور انگار فراموش کرده ای که من درنبرد باغم سالها پیش مرده ام
نویسنده عطیه چک نژادیان
فریب در گوش محبت زمزمه می کند و
محبت راه خنجر را در پیش میگیرد
و زمزمی در گوش عشق میکند عشق هم که گلیم خود را از
این سرزمین برمیدارد و میرود
نفرت در گوشهی نشسته ولبخندی
زهراگینی بر لب دارد
خوش حال است، از این که دوستش
توانسته...
دوست داشتن را جار بزنید
عشق را فریاد بکشید
اما منتظر رفتن ناگهانی نیز باشید
آدمها حتی نمی توانند جلوی رفتن خود را بگیرند.
خواستن توانستن نیست
خواستن,بدست آوردن است.
توانایی انسان با چیزهایی که بدست می آورد سنجیده می شود.
گه گداری قلمی دست دلم می گیرم
می زنم نقش ز دل
بر دلِ کاغذِ سرد
می نویسم کمی از آشوبم
از لبخند، می نویسم از عشق
آرزویم این است
همه لب ها خندان
همه دل ها رنگی
پُرِ از رایحه ی خوبی ها
زهرا اسماعیلی
و شما هیچگاه نخواهید فهمید ؛
چه کسی ، کجا ،
در نیمه شب ، از کدام شب ها ،
با بغض و دلتنگی برای شما از خواب پریده است ....!
جایی دورتر از خودم ایستاده ام
به تماشای کسی که جای من زندگی می کند
چه بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی..نویسنده عطیه چک نژادیان
گاهی خدا برای حفاظت از شما
کسی را از زندگیتان حذف می کند...
اصرار به برگشتنش نکنید
فاطیماه نویسنده شاعر ✓...
بعضی وقتا از آدمای نمک نشناس زخم هایی می خوری که باور نمی کنی این زخم واسه همچین دردیه. یاد کارایی که واسه این آدما کردی هر روز تو دو شکسته تر می کنه به نظرم واسه اینکه واست تجربه بشه باید رو همچین دردهایی به جای نمک اسید بپاشی...
دمت گرم که واسه ساختن زندگیت داری میجنگی و منتظر نیستی یکی دیگه بیاد زندگیت رو بسازه!
دمت گرم وسط این همه بی تعهدی بازم عاشق میشی،بازم اعتماد می کنی!
دمت گرم با اینکه بهت می گن: تهش که چی، اینجا هیچ کاری بدرد نمیخوره، اما تو بازم با ذوق...
ازم پرسید چرا اینقدر کم حرفی؟ بهش گفتم یه چیزی جلوی حرفامو گرفته. گفت چی؟ گفتم یه چیزی که نمیزاره حرفام بیاد بیرون. یه چیزی که انگار زبونمو خشک کرده. یه چیزی که انگار توی مغزمه و میگه حرف زدن دیگه فایده نداره..
نویسنده:مائده حق ویردی