متن شاپرک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاپرک
مے زنـב زنگ בلم
مے گریزـב او سپس
من بـہ ـבنبالش روان
تنـב פּ تیز פּ یک نـ؋ـس
تا بـہ چنگش آورم
اـ؋ـتـב او בر این قـ؋ـس
او شوـבمحبوب בل
من براے او نـ؋ـس
حال ما בوتا نکو
ما ؋ـقط בلـבارو بس
چپاول کرده ای ایمان و دینم
دلم را هم ربودی نازنینم
دگر از من چه باقی مانده ای یار
کنون با هر چه غم من هم نشینم
مـבاב عشق בر בستان
کشم نقش تو را اے جان
بـہ برگ کاغذ این בل
رخ زیباے تو مهمان
اگر چـہ نیستے پیشم
ومن בرگیر این هجران
ولے نقش رخت حک شـב
بـہ این בل تا ابـב قربان
*◄থৣ کاش مے شـב בر کنار ساحلت لنگر بگیرم
بے محابا وارב آט בل شوم سنگر بگیرم
کاش مے شـב این کویر من گلستاט با قـבومت
تا ثریّا تا خـבا از شوق خوב،من پر بگیرم
سالها آشفته گشتم
به دنبال خود
به دنبال حقیقت وجودم
در تلاش آزاد کردن شاپرک وجودم
که سراسیمه دنبال آزادی بودی
آمدن تو به پایان رسیدن تمام آشفتگی ها بود ….
هزارن شاپرک در چشم های تو آزاد شد ……
گاهی باید:
سوار بر قایقِ شکسته ی آرزوها،
مرزهای بیکرانِ بودن را،
با دستانی شکسته پارو زد؛
و شاپرک زیبای امید را،
از سرای سینه،
پرواز نداد!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص۵۷.
تب عشق،
و تابش آفتاب نیمروز،
چونان آتشی می افروزد بر گونه هایت،
که شاپرک را تاب نشستن بر آن نیست....
مهدی بابایی ( سوشیانت )
شعرهایم بوی دلتنگی گرفتند
گیسوانم در باد.
وخود شانه برشانه نسیم
نه دلسرد از زمانه ی پردرد وآه م، ونه آنچنان دلخوش ،
در این زمانه ی سرد ودلگیر که بال پروانه هارا میبندند
ومن محکومم به شکستن شاخه ها ومجبور به شنیدن صدای گریه ی پرندگان وشاپرک ها ......
خودم را از همه دریغ میکنم
پیراهن گُل گلیه تابستانیم را میپوشم
پنجره را باز میکنم ، به بوته های خار لبخندی پیشکش میکنم ، که خجالت میکشند و گل میدهند
چراغ هارا خاموش میکنم ، پرده هارا کنار میکشم
خورشید را به خانه دعوت میکنم ...
آفتاب دستو دلباز...
✍می گویند از اردیبهشت بوی بهشت می آید، من نشانی اش را یافتم 👌
در همین نزدیکی... ،
همینجایی که صدای کوبه دارکوبها مستانه شنیده می شود ، علفها هم موزون می رقصند و گرگها در پی شاپرکها کمین می کنند...
راست گفته اند اردیبهشت را باید جرعه جرعه سرکشید🌸...