متن همدرد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات همدرد
وای ازین غصه که در قصه تو خوابیده ست
دل به دردآمده از شهرخرابت ،نالیده ست
من به حکم دل خود با دل تو همدردم
ای که خواب منِ بیدار مصیبت دیده ست
بهار
باران که می بارد
شهر پُر می شود از بوسه های
نیمه کاره اَبرها،
که در شب وصالشان
بی مهابا
هم آغوش شدند،
غافل از آنکه رعد
بیرحمانه سلاخیشان خواهد کرد.
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...
که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...
چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...
از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...
آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و...