متن پاییز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پاییز
مگر چند پائیز باید طول بکشد !؟
تا تو بیایی
چقدر باید برگهای زرد،
خزان شوند!؟
و چقدر باید
صداهای زیر پا ، گوشها را بخراشد !؟
زمان را فراموش کرده ای!؟
چند پائیز باید بگذرد ؟
تا نیمکت چوبی کنارِ خانه امان
دونفره شود
فصل های سال ، قطار...
به تو
هر روز و شب و ثانیه می اندیشم
به تو ای بوی بهار
به تو ای باعث خندیدن گل در گلزار
می دود
عشق تو در چشم ترم
بی خبر اما تو
از دل شعله ورم
شده این دل طوفان
و نگاهم نگران
و به لب لبخندم
همچو...
تو چون کوهی و عاشق، همچو مجنون
و من ، لیلا تر از لیلای دلخون
شده پاییز و فصلِ شاعرانه
که بی تو شاعرم با قلب محزون
-بادصبا
مزرعه مرده است
صدای نفس های باد را میشنوی؟
مترسک آن طرف جالیز منتظر های و هوی
کلاغ های سیاه مانده است...
مزرعه مرده است
کسی انگار از آنطرف گندم زار مرا صدا میزند
منی که یک عمر است زمستانم ...
مزرعه مُرده است
صدای نفس های باد را میشنوی؟
مترسک آن طرف جالیز منتظر های و هوی کلاغ های سیاه مانده است...
مزرعه مُرده است
کسی انگار از آنطرف گندم زار مرا صدا می زند
منی که یک عمر است که زمستانم...
چشم هایت را می بندم،
صدای موزون باران در بند بند وجودم رخنه می کند.
به راستی در پاییز چه غمی در دل ابرهاست که این گونه گریه می کنند؟!
فائزه حیدری
گل یاس و نگاه عاشقانه
هوای دل پر از شعر و ترانه
بیا ای عشق! مهمان دلم باش
که پاییز است و فصل شاعرانه
-بادصبا
پاییز دارد دل می کند از شهر ...
و من خاطرات عاشقیمان را مرور میکنم از اول پاییز
تا اخرین روزهای یلدایی
یلدای تنهایی ...
رفتنت انقدر مبهم بود که برای همیشه شب هایم
را یلدا کرد ... همان قدر طولانی همان قدر سرد
پاییز دارد دل می کند از...
تا به من رسیدی مهرت تمام شد
و آبان را در آغوش کشیدی
این پسر سرد مغرور سرد را
منی که پر از مهر بودم و عاشقانه هایم را فقط
برای تو می سرودم.
مثل خودت از حوالی پاییز بودم
از جنس باران اما تو انگار از فصل زمستان آمده...
غزل ماه
سر فصل تماشایی پاییز خودت باش
گلبانگ هواخواهی گلریز خودت باش
همپای زمستان اگر از جاده گذشتی
زیبائی و بارانی و مه ریز خودت باش
تا چند از این گوشه به آن گوشه پریدن
ای پوپک دیوانه گلاویز خودت باش
شب تا سحر از نغمه بیهوده چه حاصل...
دارم گله ای از تو که دنیای منی
دل دل نکن ای یار تو زیبای منی
من منتظرم با همه ی خاطره ها
پاییز شده بیا که رویای منی
-بادصبا
عطرِ گل و باران و ترانه کافیست
دنیای من و تو عاشقانه کافیست
لبخند بزن، رسیده فصل پاییز
یک صبح قشنگ و شاعرانه کافیست
-بادصبا
وقتی که صبح بیدار میشی ولی دلت نمی خواد آب به دست و صورتت بزنی
وقتی که توی حموم خودتو زیر دوش مچاله می کنی که آب داغ به همه جات بریزه
وقتی موقع بیرون رفتن از خونه نمی دونی چی بپوشی که نه سرما بخوری، نه گرما
وقتی تو...
پاییز آمده دخترکی با موهای زرد و نارنجی با پیراهنی به رنگ غم کوله باری پر از سرما و جمعه های دلگیر آن گوشه تنها نشسته است وسط جنگل ویولن را بر سر شانه اش گذاشت ساز را نواخت
بسیار باران برای دل های خسته
بسیار باران برای چشم های...
🍂🍁پاییز جان بیا
معبدِ عشق بیا
صدایِ نفس هایت را می شنوم.
می خواهم غم و اندو را به برگ های رنگی ات آویزان کنم.
می خواهم فصلی جدید ،از کتاب زندگی ام را وَرق بزنم.
پنجره ی دل را به روی تو باز گذاشته ام
من عاشقِ بویت،بارانت و...
کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند...
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت
حالا که چشمام دارند سیاهی میرند ، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره.
^---^---^--^--^--^-^-^-^ به همین مناسبت جانسوز...