جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
خواهر داستانش با همه فرق داردموجودیست که بوی مادر میدهدمانند پدر، کوه میشود پشتت و می ایستدبرادر گونه رویت غیرت و حساسیت داردمیتوانی روی رفاقتش تا ته دنیا حساب باز کنیبنظر من گاهی میشود گفتبهشت زیر پای خواهر است......
بسته راه نفسم بغض و دلم شعلهور استچون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی...
پدر تنها کسی ستکه می توان دوستت دارم هایش راباور کرد ، حتی اگر نگوید .....
گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریبگر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوز...
پدر دستم بگیرکه بی تو غرق در اندوهم...
و پدر کسی است..که خم شد کمرش، تا خم نشود خنده ی تو !...
در زندگیتان همیشهحواستان به دو شخصیتگرانبها باشدیکی که برای پیروزی توهمه زندگیشو باخت*پدر*اون یکی که پیروزیزندگیتو مدیون دعاهاشی*مادر*...
برای قطرهی باران تکامل یعنی افتادنپدر میگوید افتادن برای مرد چیزی نیست...
پدر که نباشدمادر همدم نداردپسر همراهو دختر سرپناه...
پدر همان کسی استهرگز سایه منت مهرش راحتی در نگاهش ندیدم...
من تو را مثلِ آخرین روزِ هفتهمثلِ پنج دقیقه خوابِ بیشترمثلِ یک صبحانه یِ دورهمیمثلِ بویِ سنگکِ داغ، دوست دارممن تو را مثلِ یک چایِ دبش و گرممثلِ یک صندلی کنارِ شومینهمثلِ یک کلبه یِ چوبی در دلِ جنگل، دوست میدارممن تو را مثلِ خوابیدن زیرِ نورِ ستاره هامثلِ لبخند زدن به یک کودکمثلِ قدم زدن زیرِ باران، دوست میدارممن تو را مثلِ یک مادر، یک پدر، مثلِ یک خانواده دوست میدارممن تمامِ این ها را در کنارِ تو دوست میدارممن شما را ...
پدرم گفت: سر سفره دعایی بکنیدناگهان داد زدم دلبر من را برسانخاطرم نیست پس از حاجت من شام چه شدخورد محکم به سرم شئ بزرگی پس از آنچند روزیست خلاصه سر ما باند شده استشده این سر سپر حاجت و اقرار زبانآخر ای مادر من حاجت من عیب نداشتتو چرا زود کنی قصد هلاک دل و جانتو خودت دلبر خود صدر نشاندی و خوشینوبت از ما شده بشقاب بکوبی سرمان؟....
پدرمامشب افتاده به جانم تب یادتچه کنم...!؟...
️بری چیزی که من واسه تو آرزو دارم ,شاید بزرگترین چیزی باشه که یه پدر واسه پسرش بخواد, اینه که یه روز خودت پدر بشیو اونوقت می فهمی که....چقدر صمیمانه دوست دارم...
دختر که باشیمرهم مادر میشیعزیز پدر میشیراز دار برادر میشینفس شوهر میشی اماعمه که میشی کلا به فنا میری!...
خواهرداستانش بابقیه فرق دارد!موجودیست که بویمادرمیدهد!مثل پدرکوه میشودوپشتت میایستدمیتوانی روی رفاقتش تاته دنیاحساب باز کنی...بنظرمن گاهی میشودگفت:بهشت زیرپای خواهرست...
ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.بابام می گفت:نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و ن...
کوچه به کوچه تمام روز را رقص پا می کند پدر باپارو //...
هیچ چیز به اندازه یک کوهشبیه پدر نیست...
قشنگترین دعایی که کسی در حقم کرده این بودهخدا پدر و مادرتو برات حفظ کنه......
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزاگاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا...
مرد من ...تو بعد از پدرم واقعی ترین و مردانه ترین مرددنیای کوچک دخترانه ام هستی......
پدر آه کشیدمادر گریستمن...از تکه های بغض آویزانم!...
پدر با کوله باریاز عشق و مهربانی و محبتقامتت الف بود دال شد...
ما با هم بهترین پدر و مادر دنیا میشیم مگه نه؟...
بهترین هدیه برای پدرافتخارات فرزندش است...
گل دخترم تو بهانه زندگی منیچشمانت دریا و عطر تنت، چون عطر بهار نارنجبا تو دانستم زندگی زیباستبا تو دانستم معنای مادر بودن و پدر شدن راعاشق شدن راآمدنت آغاز عاشقانههای ما شدخانهام با نور تو روشن شد و رونق گرفتآرامشِ جانم شدی و بهترین حس عاشقانه دنیا را به من هدیه کردی...
دخترم جهان با خندههای تو معنا خواهد داشتبا تو بهار که لبریز شکوفههاست دیدن دارددخترم، چون تو هستی شمعدانیهای لب پنجره، این گونه زیبا گل کردند و عطر سیب معنا داردبا تو پدر معنا پیدا میکند و مادر بهشتی میشود...
دلم گرفته پدر برایم بهار بفرستید زشهر کودکیم یادگار بفرستید دلم گرفته پدر روزگار با من نیست دعای خیرو صدای دو تار بفرستید...
بشنو ای دوست که از مرگ حذر نیست که نیست غیر تسلیم و رضا چاره ای نیست که نیست مرگ یاران همه سخت است عزیزان زماماتمی سخت تر از مرگ پدر نیست که نیست...
راحت نوشتیم بابا نان داد !بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد ......
گفت : با پدر یه جمله بسازگفتم: من با پدر جمله نمیسازم ،دنیامو می سازم...
بابا جون وقتی نبودی نبودنت همه جا بود......