پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زهر است عطای خلق، هر چند دوا باشدحاجت ز که میخواهی، جایی که خدا باشد؟!...
آقا اجازه هست که تماشا کنم تو را؟ با دست حاجتی که تمنا کنم تو را آیا شود که گوشه چشمی به ما کنی؟ آیا شود که حاجت ما را روا کنی...
توو سینه ی تو قلب من آشوب دارهاز هر کجا که هستی اسمم رو صدا کن!بغض قنوتت اشک چشمای فرشته ستخانم برای هردومون امشب دعا کن! من خسته م از این بی تو بودن های بی رحماز جای خالی تو خیلی ترس دارم! هر روز سالم بی هوات «دی» ماه میشه«اردیبهشتم» با تو همرنگِ بهارم!سی سال در من آرزو بودی همیشهتعبیر خوب زندگی رو با تو دیدموقتی که دستام دور شد از دستای تو انگار طعم مرگ رو هر شب چشیدم! تو حاجت قلب منی هرلحظه هرجا باید توو این روز...
امام رضا (ع)سلام آقای خوب و مهربونم!اجازه هست من هم زائرت شم؟ ضریحت رو بگیرم قد عمرمشده حتی یه لحظه شاعرت شم!سرم پایینه از بس بغض دارممنو مهمون آغوشت کن این باریه برگم زیر آوار غم و درد تو این برگو از این پاییز بردار!میگن هستی پناه اهل غربتغریبم من درست مثل تو آقا!به جون کفترای گنبدت کهامید من تویی از کل دنیا...هنوز رج می زنم آواره گی موگرفتار یه طوفانِ عجیبم!نمی خواد بشکنه انگار طلسممبریدم! ناامیدم! بی ن...
شاعر محمد حسین کاظم زادهدلم گرفته از این روزهای تکراریکجاست خلوت بی انتهای تکراریبه قصه های نفس گیر خویش می خندمهزار و یک شب پُر ماجرای تکراریزبان درد مرا هیچ کس نمی فهمدمی آورند برایم دوای تکراریبه جستجوی کسی سالها سفر کردمرسیده ام به همان ردّپای تکراریمدام بر نفسم تازیانه می کوبددریده حنجره ام را صدای تکراریتمام هستی من از خدا که پنهان نیستچه حاجتی ست به این ربّنای تکراری...
از فال و استخاره و حاجت گذشته است، این قفل بسته به دست های خودت باز میشود......
نذری چنانکه از نامش بر می آید، عهدی است که شخص با برآورده شدن حاجت خود آن را ادا می کند. نذری تنها ویژه ی آئین مقدس اسلام نیست، بلکه آنچه که از تاریخ برمی آید، نشان از این سنت در ادیان دیگر الهی نیز است.نذورات در میان مسلمانان در ایام مختلفی وجود دارد که ماه محرم از ایامی است که نذری های زیادی در آن ادا می شود، آئین نذری دادن به عزاداران امام حسین(ع) سنتی دیرینه و پسندیده در میان اکثر مسلمانان به ویژه شیعیان دنیاست که در کشورمان رواج بیشتری د...
دست هایتتنها حاجتیستکه می شود به آن دخیل بست...
ربنای دستانم را، به دست دعا، گرفته ای!و من حاجتم را به وقت افطار، با عشق تو، گشودم تا بند بند جانم، تو را کنار محراب خدا، صدا بزند ......
سر راهت در انتظارمبرده هجرت صبر و قرارمجز ظهورت ای گل زهرابه خدا حاجتی ندارم...
گفت : یدَ اللّهَ فَوقَ اَیدیهمیعنى بنده ى من نگران فردایت نباشاز اَفعال آدم ها دلگیر نشو ، کارى از آنها بر نمى آیددستت را به من بده ، تا من نخواهم برگى از درخت نمى افتدخدایا هرکى این پست و میبینه به حاجت دلش برسونش ......
بجز وصال تو؛هیچ از خدا نخواستهایمکه حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو️️️...
حرف کرَم تو همه جا ورد زبان استچیزی که عیان است چه حاجت به بیان است...
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست...
پدرم گفت: سر سفره دعایی بکنیدناگهان داد زدم دلبر من را برسانخاطرم نیست پس از حاجت من شام چه شدخورد محکم به سرم شئ بزرگی پس از آنچند روزیست خلاصه سر ما باند شده استشده این سر سپر حاجت و اقرار زبانآخر ای مادر من حاجت من عیب نداشتتو چرا زود کنی قصد هلاک دل و جانتو خودت دلبر خود صدر نشاندی و خوشینوبت از ما شده بشقاب بکوبی سرمان؟....
محرم آمدما تشنه عشقیم وشنیدیم که گفتندرفعِ عطشِ عشقفقط نامِ حسین(ع) استبه حق امام حسین(ع)همه دوستان حاجت روا باشند...