پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلم تنگه مثال کوچه ی شب؛که در آن نیست، یک دم لغزشِ لب؛تبِ تنهایی و، حسٌ غریبی،شده، شورشگر حالِ من اغلب!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
گلِ پیراهنت را دوست دارم؛لب و، عطر تنت را دوست دارم؛در اوج لحظه های گرم احساس،تب بوسیدنت را دوست دارمشاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
یک روز در این خانه من بودم و یاری بودنی بود و نوایی بود یک دلبر و ساقی بوداو بوسه طلب میکرد تشنه به لبم میکردهی بوسه به لب میکرد آتش به تبم میکرد...
فریاد کن، حسّ تبی، با دلِ خود!پرواز کن، تا تپشی؛ تا دلِ خود!وقتی، دلت، می تپد از، بلبلِ مِهر،در یاد کن، یا تبِ گُل؛ یا دلِ خود!زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس...
تب ریز تب تبریز تن باران شست تنهایی من بود که باران نمی خواستفیروزه سمیعی...
می لرزم و ضعف دید دارم دکترمجنونم و شکل بید دارم دکترلب های من از تب جنون می سوزند بوسیدگی شدید دارم دکتر...
بدنِ تب دارم را محکم در آغوش بکش؛ آتشِ عشق از قلب تا نگاهم زبانه کشیده است.هوا را از من بگیر؛ نفسم را قطع کن؛ آتشی که خفه نشود دیگران را خفه خواهد کرد! - کتایون آتاکیشی زاده...
خواستنت در گفتگوهایم باتو هویدا نمی شود ، خواستنت از پیکر کلمات بر می خیزد به سمتت می آیدو لبانت را گرفتار می کند میان لب هایش، درست همینقدر گرم و سوزان و پر تب و تاب......
غم عالم ز دلم بردنگاهی که دوا بود دوا...تب آتش زده بر جان مرا شست...چشمی که شفا بود شفا......
پشت پنجره رفتمبادی بخورد خاطر منبوی دلتنگی از اندوه کسی می آمدتو نگو خاطر منبار چرا تب دارد؟لعنت به خودممن همان یک نفرم!...
پدرمامشب افتاده به جانم تب یادتچه کنم...!؟...
همیشه نباید دیدگاهی باید لمس کردتَب تند قلبی را که گفته دوستت دارم️...
بیا منصف باشیم... معامله ای عاشقانه: تو برایِ همیشه کنارم بمانو من تا به ابد به دورِ حضورت می گردم... تو برایِ همیشه بارانی بپوش من تا همیشه باران می شوم می بارم ....به لحظه هایت تو بغض کن, من اشک می شوم... تو بخند من شوق می شوم... تو ببین من از نگاهت مست می شوم.... بیا منصف باشیم... تو برایم تب کن من برایت می میرم......
بی تاب تویی بودم / که خواهان تبم بودی...
یادش به .....تا آخرین دکمه های تو ، مست می شدملخت و خوابیده تانگو میرقصیدیمسایه های در هم تنیده مان ، تحریک می کرد آنهراچه شد؟حال و هوای چشمانت شرجی است و لب هایت ازدهن افتادهاتاقمان سرما خورده و من از تب می سوزمپنجره ها هم که هی سرفه می کنندو تو تنها به قرص هایت وفاداریچه خواهد شد...