پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اه ..داغی به سینه مهمان است تب این داغ سخت و سوزان استرنج و درد و غمم فراوان استآخر این قصه شرح هجران استپدر خوب من کجا رفتی؟پر پرواز، تا که وا کردیمرغ جان را زتن رها کردیقصد معراج تا خدا کردی!! عیش و نوش مرا عزا کردی. پدر خوب من کجا رفتی؟خانه بی تو چقدر غمگین استدرد هجرت عجیب سنگین استبعد ازاین مرهم غمم این است.قاب عکسی. که باتو تزئین استپدر خوب من کجا رفتی؟ای تو پیوسته با خداوندتکن دعایی برای فرزند...
هوایِ گریه باز از نو، در عِین است؛تمامِ قامتم، از غم، چو غِین است؛گلِ احساسِ جان گریان شده؛ چون:عزای مردِ حق، مولا، حسین است...زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
هر دم از انجمن دهر جفایی دگر است هر یک از انجم او داغ بلایی دگر استروز و شب را که کبود است و سیه جامه درو شب عزایی دگر و روز عزایی دگر است...
من کم شده ام بین فراوانی تانشد ماه عزا در دل طوفانی تانمحتاج دعایت شده ام یادم باشدر بزم عزای نخل گردانی تانبهزاد غدیری شاعر کاشانی...
آغاز سال نو، من و داغ فراق توعید است یا عزاست؟ چه می خواستم چه شد ...
دلم گرفته دوباره برای بعضی هانمی رود ز سر من هوای بعضی ها به ماه گفت شبی ، آفتابگردانیبرو که پُر شدنی نیست جای بعضی ها چی ام؟ نوار سیاهی به روی قاب زمانپُر است حافظه ام از صدای بعضی ها غریب چون پسر نوح ، رانده از هر سونبود پشت سر من دعای بعضی ها شکوه مجلس شادی من نشد احدیمنی که کشته شدم در عزای بعضی ها درآغُل منِ چوپان عزا و عید یکی ستبه هر بهانه دلم شد فدای بعضی ها بهای فرش دلم چون فزون شود چه غمی ...
نکندروزی برسدعزای ما تمام شوداماآنقدر دیرکه رقصیدن رافراموش کرده باشیم ......
من زیاد زندگی را به خودم زهر کرده ام. زیاد خریت کرده ام. جمعه های زیاد، عیدهای فراوان، سفرهای دور و دراز، شب هایی که باید موفقیتم را جشن می گرفتم، وقت هایی که باید از طعمی که میچشم لذت می بردم، من حتی ایستادن زیر ایفل را به خودم زهر کرده ام، حتی آخرین سیزده بدر پیش از سی سالگی را، حتی وقتی بزرگترین جایزه زندگیم را می گرفتم، من حتی آزادی نوشیدن یک ظرف بزرگ آبجو یا یک قهوه فرانسوی را در حالی که باد توی دامنم می پیچید به خودم زهر کرده ام. از حماقت. ...
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شوددل ها همه آماده ی پرواز شودبا بوی محرم الحرام تو حسینایام عزا و غصه آغاز شود...
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود دل ها ، همه آماده ی پرواز شود با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شودفرا رسیدن ماه محرم ، ماه حزن انگیز شهادت و عزای حسینی ، تسلیت باد ....
محرم آمده یارب عجب غوغاست واویلا برای شاه خوبان تعزیت برپاست واویلا برای یا حسین گفتن نیازی بر هیاهو نیست ببین درخانه دلها عزا برپاست واویلا...
یلدا را میخواهم چکاروقتی تو نباشیچه یلدا باشدچه عید باشدچه عزاچه فرقی به حال من دارد؟!...
نشسته ام کنارِ پنجرهو باد می وزد ...درخت ، می خرامَد از درونو شاخه در عزای سیبِ چیده اش ؛سکوت می کند ...پرندگان چه بی ریا میانِ ابرها ؛به اوج می روند !و انزوای کوه ، بی صدا ؛بغل گرفته آسمان شهر را .سکوت می کنمو می تکانم از درون ؛غبار روزهای تلخِ رفته را ......
تو باشی، قهوه ای باشد کنارش فال هم باشدو در فنجان تلخم ذرّه ای اقبال هم باشدچه می خواهد مگر دیوانه ای مثل من از دنیا؟در اوج قلّه ای باشد به پشتش بال هم باشدمن از خاطر نخواهم برد رنگ چشمهایت راعسل فاسد نخواهد شد اگر صد سال هم باشدتمنای کمک در عشق آسان نیست، این یعنیکسی حین سقوط از پرتگاهی لال هم باشدنگو با خنده ترکم کن که لبخندت شگون داردتوقّع داری آدم در عزا خوشحال هم باشد؟!...
دانی زچه رو دیده ما میگرید / در ماتم شاه اولیا می گریدتنها ز غمش اهل زمین گریان نیست / عیسی به فلک از این عزا میگریدبا تسلیت ایام شهادت مولای متقیاندر مناجات شبانه شبهای قدر را التماس دعا دارم...
ای گلِ من!غروبِ چشمانت؛بهارِ قلبم را خشکاند. شقایقهای احساسم در غمِ نبودنتبر دل خود داغ زدند.و کبوتران امیدبالهایشان را، چیدندو در عزای توبا پرواز وداع گفتند!!...
آنقدر عزا بر سرمان ریخته اند که فرصت زاری نداریم....
تا زمانی زندهایم از هم همه بیگانهایمدر عزاها روی همدیگر ببوسیدن چه سود...
در عزای امام عسکری آید زنای اهل دلصد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسنآب شد شمع وجودش زآتش زهر ستمخاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسنشهادت امام عسکری (ع) تسلیت باد...
از این مصیبت هر دلی پر شرر شدکه ثامن الائمه پاره جگر شدفاطمه گریان این غم عظمیواویلا واویلا آه و واویلاشهادت امام هشتم تسلیت باد...
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزاگاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا...
مارش عزا می زدشکم گرسنه ای کهخواب کیک زردبرایش دیده بودند!...
ما سینه میزنیم به یاد مصیبتت ای جان فدای بی کسی و سوز غربتتما سینه میزنیم به پای عزای تو باشد قرارمان حرم با صفای توما سینه میزنیم به شوقی که مادرت ما را گدا کند همه ی عمر بر درت یا قتیل العبرات حسین سفینته النجاة ای شهید سر جدا حسین شاه کربلا...
روز دهم ز ماه اشک و عزا رسیدهامروز عزیز زهرا گردد سرش بریدهامروز از آسمان ها بانگ عزا بیایدآوای جانگداز واغربتا بیایداحمد ز آسمانها گیرد سراغ فرزندزهرا زند به گودال بر سر ز داغ فرزندای بی حیا ، حیا کن از ذات حی داوربس کن دگر حرامی خَنجر مزن به حَنجر گر می بُری سَرش را از جور و ظلم و کینهبا چکمه ات تو دیگر ضربه نزن به سینه...
کوچه کوچه دلم پر از غوغاستهر طرف خیمه عزا برپاستماه خون و خروش و ماتم شدماه خون خدا محرم شد...