شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
گاهی ،آهی ، به آتش می کشدخاطرات ترک خورده ی ، درد راحجت اله حبیبی...
تا ز دل آهی کشیدم ،جمله دلها در گرفتباد بود،از آتش یک خانه ،چندین خانه سوخت...
آهسال هاست آه می کشمآه از دست این آه...
آه چه شبی تو ستاره می چینی از آسمانمن تو را آه می کشم در زمین...
همچون کویر... خشک و سردم، و حنجره ام آه می کشد از حالِ روزگارم...
گرچه خاموشم ولی آهم به گردون میرود...
دلتنگی هایم، --قد کشیده اند!پا گرفته اند وُ، راه می روند. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیکست باخبر باش که آهم به اثر نزدیکست...
همیشه آخرین حرف های یک \ماه\چیزی ست شبیه به یک \آه\...حادیسام درویشی...
یه صدای قدیمی ام که تو گلو موندهآرزوی قدیمیِ من، آرزو موندهارزوی ترانه خوندن با لبی خندونآرزوی قدم زدن تو شهرِ بی زندون.این صدای منه، آه، این صدای منهابر پُربارون یه عمره تو چشای منه....
آه، ای پر طاووس!رنگینه ی شگرف!از من فاصله بگیرکه آهم سیاه می کند، سیاه!...
به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد استبغض گاه گاهش را نگه دارد...!...
ما از این شهر غریبهبی تفاوت کوچ کردیماز رفیقا زخم خوردیمتا یه روزی بر نگردیمخونمون رو دوشمونهما یه آه دوره گردیمما واقعا با هم چه کردیم......
آه می کشد /آسمان/آه.../اشک/جاده را/می بلعد/چقدر خاطره/زیرِ خاک ِاین سالهای به خون نشسته خفته است/دریا/جزغاله می شود/از روزهای زخمی....
ابر ابر ابر ابر ابرباران باران بارانباران بارانآهی ستگرفته سینه ی آسمان را...
خدایا...حساب آه کشیدن هایم را داری؟من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!...
این جا هیچ چیزسر جایش نیستحتا مد روی آه...
این آه سینه سوز من دیوار سرد فاصله است...
* آه *درد راکشیدم...
پدر آه کشیدمادر گریستمن...از تکه های بغض آویزانم!...
آخر داستان مانقاشیاز تصویر تو بودکه آن را با آهی کشیدم...
در خزان عمربه دیدار تو نمی آیدفرصت آه....
ماییم و سینهای که بُوَد آشیانِ آهماییم و دیدهای که بُوَد آشنای اشک......