باور نمی کنم که فراموش می کند آغوش ریل ، خاطره های قطار را...
بگذار که یک عمر فقط قهوه ببویم تا بلکه فراموش کنم عطر تنت را
باز نخواهم گشت حتی اگر خودم را فراموش کرده باشم آنجا فرجامی برای عشق نبود.
مثل ماهی به وقتِ فراموش کردنِ آب، تو را فراموش کردم و مرگ مرا در آغوش گرفته...
هر لحظه که صدای تو را گوش می کنم هر قدر غصه هست، فراموش می کنم
تو را نشد... میروم خویش را فراموش کنم...
مشکل اینجاست که شب ها دقیقاً دلتنگ آن هایی میشویم که براى فراموش کردنشان جان کندیم...
فاصله آزمون دلهاست. یا دلتنگ میشوی یا فراموش....
I can forget the world But I cant forget you من میتونم دنیا رو فراموش کنم، اما تو رو نه
وقتی کسی سعی میکند چیزی را فراموش کند، یعنی فراموش کردن برایش آسان نیست، یعنی به آنچه میخواهد فراموش کند علاقه دارد !
گاه گاهی در انتخاب هایت تجدید نظر کن. فراموش نکن تو مجاز به انتخابِ آدمهایی،نه تغییرِ آنها.
سالها عشق ؛ در دقیقهای نفرت فراموش میشود !
زمان میگذرد، خاطرات محو می شوند احساسات تغییر میکنند، آدم ها میروند ولی قلب، هیچ وقت فراموش نمیکند.
ما نمی تونیم چیزی رو فراموش کنیم فقط انقدر درد میکشیم و عادت میکنیم تا بالاخره همه چی واسمون عادی و کمرنگ میشه...
همانطور که وقایعِ واقعی فراموش میشوند ، بعضی وقایع که هرگز اتفاق نیفتادهاند میتوانند در خاطرات طوری زنده بمانند که گویی اتفاق افتادهاند ...
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
هر وقت یکی بهت گفت:خیلی مهربونی... خوشحال نشو... مهربونا زود فراموش میشن...
شاید از من دل برید، اما فراموشم نکرد زندگی جز شاید و اما، چه دارد با خودش؟
شاید کسی که با او خندیده ای را فراموش کنی، اما هرگز کسی را که با او گریسته ای از یاد نخواهی برد...
عصر دیروز از کنارت رد شدم اما نشناختمت گفتم که فراموشت کرده ام ..!
دوست خوب اگه آن سر دنیا هم که باشه فراموش نمیشه و جایش تو قلب آدم محفوظه
شاید من شصت سال عمرکنم یاهفتاد سال ... نمیدانم.. شاید فردا مُردم.. اما اگر نمُردم ، همان شصت هفتاد سالگی همچنان دارم اورا فراموش میکنم.
در دیده من جمله خیالند و تو نقشی بر خاطر من جمله فراموش و تو یادی
قسم خوردم به چشمانت فراموشت کنم اما چرا باران که میگیرد فقط یاد تو میبارد؟