آنقدر گریه شدم ، عشق به امداد آمد آتشم زد که آبم نبرد...!
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست
به جای پاک کردن اشک هات، آدمهایی که باعث گریه ات میشن پاک کن..
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
گاهی میپرسند ازمن! عاشقش هستی هنوز؟ بی تفاوت بودنم راگریه می ریزد بهم... .
آسمون عاشق گل بود گریه می کرد که گل بخنده...
لعنت به اون شب که تا صبح گریه می کردم
اصلاً از این به بعد شما باش و شانه هات ما را برای گریه، سرِ آستین بس است
در سرزمین سرد دلت یخ زدم ولی چشمی برای گریه عزادارِ من نبود
به هم آوا شدن گریه و باران سوگند که جگر سوز تر از عشق ندیدم دردی
یک شب هوای گریه یک شب هوای فریاد امشب دلم هوای تو کرده است ...
گفته بودی گریه کن از غصه ات کم می شود من اگر یک شب ببارم این جهان غم می شود .
چگونه می شود آخر بدون تو خندید؟ ببین چه می کشم از گریه های لال خودم؟!
دمِ عید باشد و تو نباشى! آدم دلش مى خواهد فقط گریه کند ...
تویی که دفع شود صد بلا در آغوشت بیا که گریه کنم بیصدا در آغوشت...
بخند که صدای زن همیشه بغض و گریه نیست
اونقدر قشنگ بخند! که بقیه برای گریه انداختنت خجالت بکشن
گریه اگر که سَر دَهَم سِیل بَرَد تمامِ تو بَسته شکستِ بُغضِ من به غیرَت و مَرامِ تو .
دلم گرفته از این شهر،شهر بی مرام،رفیق از این جماعت در فکر انتقام رفیق کجای این شب،شب بی اعتبار گریه کنم؟ به روی امنیت شانه ی کدام رفیق؟
کاش آدم ناراحت شه.. دلش بگیره... گریه کنه... زجه بزنه.. ولى نَرسه روزى که مثل یه تیکه سنگ بى تفاوت شه...
چه بیهوده اختراع شد سَم، شکنجه، تیغ، چوبهی دار ... وقتی یک خاطره میتواند نفست را بند بیاورد، زمین گیرت کند، تو را به گریه بیندازد، خونت را به جوش آورد ...
گفت : آدما دو جور گریه دارن؛ وقتی که خیلی غمگینن و وقتی که خیلی خیلی غمگینن. گفتم : خب مگه اینا فرقی هم دارن؟ گفت : آره؛ دومی دیگه اشک نداره...
گفته بودی گریه کن از غصه ات کم میشود من اگر یک شب ببارم این جهان غم میشود