پنجره ای به پرواز برای کبوتر...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر غمگین
- پنجره ای به پرواز برای کبوتر...
پنجرهای به پرواز
برای کبوتر رفتهات
از دل حیاط
افتاده بود
روی لبهی پنجره
مثل تکهای از خستگیِ جهان...
چشمهایش،
پر از اضطراب بود
و بالش،
تار و لرزان
مثل خوابهای بیپناه.
او را گرفتم
در پناه دستانم
در آغوشی
که از نان و ترانه پر بود
و هر شب
برای دل کوچکش آواز خواندم.
او
دوباره پر زد
بالهایش را یاد گرفت
و من
یاد گرفتم چطور یک دل
به پرندهای بند میشود...
پریروز
بیخبر
پرید...
نه نگاهی
نه خداحافظی
فقط آسمان،
و رد محوی از امید.
اکنون
جعبه خالیست
پنجره، خاموش
و من
با بغضی که هیچ بادی نمیبردش
منتظر
صدای دوبارهی پر...
تفسیر با هوش مصنوعی
شعری زیبا درباره کبوتری بیمار و رها شده است که شاعر آن را نجات داده و پرستاری کرده است. پیوند عاطفی عمیقی بین شاعر و کبوتر شکل میگیرد، اما در نهایت کبوتر بدون خداحافظی پرواز میکند و شاعر با حسرت و امید به بازگشتش، منتظر میماند. این شعر، نمادی از عشق، آزادی و گذر زمان است.