پنجره ای به پرواز برای کبوتر...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پنجره‌ای به پرواز
برای کبوتر رفته‌ات

از دل حیاط
افتاده بود
روی لبه‌ی پنجره
مثل تکه‌ای از خستگیِ جهان...

چشم‌هایش،
پر از اضطراب بود
و بالش،
تار و لرزان
مثل خواب‌های بی‌پناه.

او را گرفتم
در پناه دستانم
در آغوشی
که از نان و ترانه پر بود
و هر شب
برای دل کوچکش آواز خواندم.

او
دوباره پر زد
بال‌هایش را یاد گرفت
و من
یاد گرفتم چطور یک دل
به پرنده‌ای بند می‌شود...

پریروز
بی‌خبر
پرید...
نه نگاهی
نه خداحافظی
فقط آسمان،
و رد محوی از امید.

اکنون
جعبه خالی‌ست
پنجره، خاموش
و من
با بغضی که هیچ بادی نمی‌بردش
منتظر
صدای دوباره‌ی پر...

ZibaMatn.IR
فهیمه قدیمی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

شعری زیبا درباره کبوتری بیمار و رها شده است که شاعر آن را نجات داده و پرستاری کرده است. پیوند عاطفی عمیقی بین شاعر و کبوتر شکل می‌گیرد، اما در نهایت کبوتر بدون خداحافظی پرواز می‌کند و شاعر با حسرت و امید به بازگشتش، منتظر می‌ماند. این شعر، نمادی از عشق، آزادی و گذر زمان است.

ارسال متن