پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مانندِ کویر هستم و بارانم باشمانندِ پرنده ها غزلخوانم باشچون پرتو خورشید ،مرا روشن کندل گرمیِ آفتاب گردانم باش سپیده اسدی با تخلص مهربان...
رویای تو راهر صبح می سپارم دست قاصدک های عاشقای زیبای من که نامت زیباترین واژه دفتر شعرم شدو نگاهم چون آفتاب گردانی می گردد در پی نگاه تو -بادصبا...
زیبایی اتمثال آفتابڱردانی استڪه عاشقانهبه هر طرف روی بر می گرداند.پروانه فرهی۱۴دوصفر...
عشق دلتنگی، یک دانه است، وقتی در خاک وجود در سیاهی، پنهان است ،اما گاهی با آهی از دل خاک سر بر می دارد وناخودآگاه به دنبال مهر رخشانت می گردد کاش تو خورشید باشی ومن آفتاب گردان، پس مرا به دور سرت بگردان تا بلا گردان چشمان غزالی ات شوم...حجت اله حبیبی...
من ۱۷ سالگیت مبارک ...من به آفتاب گردان شبیهم در تاریک ترین روز ها در پی نورم حتی وقتی که سرم پر از دانه های سیاهه من چون رویاهایم اوج گرفتم پشت به تمام ستاره های شب تا برسم به صبحی که تنها از خورشید طلب نور می کرد بدان تلخ گفتم تا به حقیقت برسم طولانی تر از هرسال زندگی کردم روزهای تاریک تر از شب را با سقوط از هر قلهپرواز کردم مرا در ریشه کهنسالی پیدا کن زمانی که امیدی به زندگی نبود با بغض می نویسم زیرا که پشتوا...
ای دوست!آفتاب گردانی بیار وبه قلبِ من بسپارتا در کویرِ دلم همه روزچهره ی خورشیدگونه اش رابه خورشیدِ لاجوردِ آسمان گشاید وآیینه وار در او نظر کندبه روشنی گراید وقلبِ من محوِ او شودو رنگ ها محوِ نغمه های گُل......
سرانجام این عشقپیشکشِ رازهایت شد،ای ابرهای سرگردانحالا وقتِ باریدن استبر آفتاب گردان ها...
در باغ های دورهزار چشمِ زرد رنگبا درخشش و گرمیِ ظهرِ تابستانسلام می کنندآفتابگردان های درشترو به خورشید، با نورهای زردسرود می خوانندگویی هنوز ون گوگ نشسته وگرمِ نقاشی ست ......
من عاشق ترین آفتاب گردانمزرعه عشق بودمکه با آفتاب نگاهتبه هر سو که می خواستیآرام آرام می چرخیدمبا هر چرخشمبا صبوری افکارت را می دزدیدمودر قلب ناباورتذره ذره خانه ای برای فردایم می ساختمو در زیر پلک های مهربانتتصویر زیبایی و معصومیتم راتا ابد حک می کردممن عاشق ترین و بی پروا ترین آفتاب گردان مزرعه عشق بودمکه یک نگاهت را به عالمی نفروختم...
آفتاب گردان ها هر صبح ️به دنبال نور خورشیدند و من هر صبح به دنبال تو...
گرفته تر ازماه گرفتگیآفتاب گردان...