پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مثل جنونی که در تمام تنم ریشه دوانیدهخون توچون رودی خروشان در رگهایم می جوشدچون رویش شکوفه ای در بعید ترین فصل یک عمر...زیباترین بهار زندگی ام با تو آغاز میشودمثل نخستین حرف نام توکه حرف اول عشق است...
تا بهار دلنشین آمده سوی چمنای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذرتا که گلباران شود کلبه ویران منتا بهار زندگی آمد بیا آرام جانتا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشانچون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی چون سرشکم در کناربنشین نشان سوز نهانتا بهار دلنشین آمده سوی چمنای بهار آرزو بر سرم سایه فکنچون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ویران منباز آ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتمچون لاله ...