شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
بوسه یی دادی و تا بوسه ی دیگر مستمکَس شرابی نچشیده است بدین گیرایی...
طعم دوستت دارم ، از لب تو شیرین شد...
قَسم به چشم تو، که کور باد چشمانماگر به غیر تو با دیگری نظر دارم......
ز گونه و لب تو ، بوسه بر کدام زنمکه خوش تر است از آن و این از آن خوش تر...
تو آن بهشت برینی که جان خاکی من ،برای داشتنت ، عین آرزو شده است️...
قرار نامه ی وصل من و تو بود آن کهبه روی شانه ی تو با لب من امضا شد...
مرا به بوی خوشَتجان ببخش و زنده بدار،که از تو چیزی از این بیشترنمی خواهم...️...
چه گوشواره ایاز بوسه های من خوش تر؟که دانه دانه نشینَدبه لاله ی گوشَت...
.آغوش مهربانت،از هر جواب خوش تر......
آغوش تو ای دوست درِ باغِ بهشت است...️...
.با تُو به اوج می رسدمعنیِ دوست داشتن...
چه شیرین نشستی...به تخت وجودم......
تنها دهانِ توست که دل را نمی زندقندی که در مکرّرِ خود نامکرر است...
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باشهزار راه مرا، ای یگانه پایان باشبرای آنکه نگویند، جسته ایم و نبود،تو آن که جسته و پیداش کرده ام، آن باش!...
از پیراهنت دستمالی می خواهمکه زخم عمیقم را ببندمو از دهانت بوسه ایکه جهانم را تازه کنم......
طعم دوستت دارم ️از لب تو شیرین شد....
تویی که نقطه پایان اضطراب منی ......
با تو ...️شبم بی ستاره نیز چراغان است!️...
تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار ...مستیَ ت با بغلتهر دو گناهش با من . . ....
نیمه ی من تویی و منِ منجز تو با هیچ کس️ما نبوده است.!...
دل را قرار نیست مگر در کنار تو ......
چگونه سیر شودچشمم از تماشایت ڪه جاودانه ترین لحظه ی تماشایی.....
سعادتی به جهان...مثل دوست داشتنت نیست......
من زنده ام به مهرِ تو ای مهربانِ من!......
شوق سفرم هست در اقصای وجودتلب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن......
با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم...