متن خاطره دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطره دردناک
بی سرانجام روی بالشِ خیس
تبرِ درد کودتا میکرد
همه جای اتاق خونی بود
انتهای مرا جُدا میکرد
چشم های همیشه بارانی
رویِ کاشی شبانه سُر میخورد
تَهِ دنیای باورِ مرطوب
نبضِ عکسِ جنایتی می مُرد
بین دندانه های فُرمالین
لبِ آغشته ی دُعا جان داد
بعد این، روزگار خواهد...
دکتر سید هادی محمدی
آمد طرفم یکصد و ده ترکشِ سرکش
مجروح شدم جبهه به ده ضربهی ترکش
درکش نبود ساده ولی باورشان کن
هر چند که سخت است همان جبهه و دَرکش.
محمود خلیلی
خاطرات سایه اند
همیشه کنارمان
حتی اگر بخواهیم
فراموششان کنیم
مجتبی رفیع زاد
در حال بارگذاری...