پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلا، جانا در دیاری که عشق ،در جست و جوی معنا و مفهوم بوددل عاشق مطلب ....... فاطمه مهری...
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازیگفت حق است که با آتش ما دم سازیگفتم این عدل نباشد که دلم ریش شودگفت این سادگی توست که دل می بازیارس آرامی...
نباشی سال و ماه درد دارهتمام لحظه هایم درد دارهغمت آتش بزد دشت دلم سوختچه خاکستر که دودم درد دارهعجب زخم عمیقی در دلم هستکه امواج نگاهم درد دارهنصیحت ها کردنم همسایه هاکه این زخم زبان ها درد دارهخدا خود این دل عاشق به ما دادخدایی شدن دل درد داره...
شکست اگر دل عاشق به عشق خرده مگیرمگر گناه مسلمان به گردن دین است؟...
موسی را چقدر باید خوش آمده باشد آنگاه که ده شب به وعده ی ملاقات افزوده شد . دل عاشق به چه خوش است غیر از وصال؟موسی را به سی شب خواندند و آن را به چهل رساندند و روز حسین یک روز بود که برادرش فرمود: روزی مانند روز تو نیست... و وعده رسید تا قیام یوم الدین ...مگر نه اینکه کل یوم عاشورا......