پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خسته ایم،از به هر دری برای خوشی زدن و،پیدا نکردنِ چند صباحی حتی دلخوشی!درمانده ترینیم،از اینکه اینهمه عادت کردیم به خواستن و نرسیدن؛از اینکه قلبمان اینهمه بی تفاوت شده به نشدن؛از اینکه نقلِ هر محفل دو نفره ای شدهدوست داشتن های بی سر و ته؛ماآشفته ترینیم و بی قرار،از بی مقصدیِ تمامِ واژه هایی که برای هم مینویسیم،از واژه هایی که مینویسیم ودستمان به ارسالش نمیرود از ترسِ فهمیده نشدن؛از کلمه هایی که نوشتیم و دیر شده برای ارسا...
مینویسم \میم\تو اما هزار و چند بار،برایم معنا میکنی"مبادا جاییکسی دلت رو شکسته باشد جانم"مینویسم "الف"که یعنی"انتظار میکشم ازصمیم قلب که روزی برسد و افتخار کنی برای داشتنم!!مینویسم"مادر عزیزِ خوب من"که یعنی خدامثل همیشهاز تمام خواستنی های روی زمینبهترینش را نصیب من کرد!!و من چقدر خوشبختمبرای داشتنت وسط اینهمه دلهره ی لعنتی بچگانه!!!...
مثل یک استکان چای دارچین وسط سرمای زمستان، بیا و همانقدر "داغ"، به همان اندازه خوش عطر، کنار دلم باش..بیا و همان حال خوشی باش که نشستنش روی دلم، مثل اولین برف سال، یک دل سیر می چسبد، همانقدر دلخواه......
یک نفر بیاید و بماندکه دنبال بهانه برای رفتن نباشدهر چه پرخاش کنیهر چه داد و بیداد کنیبیاید و کنارت بنشیندگوش کند و سکوت کند..لبخند بزند و نزدیک تر شودو نگاهی آرام کند_آرام شدی عزیز تر از جانم؟؟یک نفر که سر تا پایشبوی آرامش بدهد!یک نفر که همه ی بد خلقی هایترا با جان و دل تاب بیاورد...دم به دقیقه بهانه نگیرد وحرف رفتن نزند..یک نفر که هر چقدر هم بد باشیخوب باشد و خوب بماند..خیالت راحت باشد که یک نفرهمیشه هست!در ه...
از نظر شما تعهد یعنی چی؟؟تعهد، یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر،و دیگری از گوشه ی دیگرش،مینشینَند به جمع کردن خاطرات یک نفره شان،و شروع میکنند برای یک عمرِ باهم بودن؛یعنی دو نفری که قرار استهر چه دارندتقسیم کنند برای سال ها زندگی،"تعهد" یعنی که هر آدمی دلشبرای همیشه حق تپیدن برای یک نفر را دارد؛که هر آدمی ضامنِ مشکلات یکی ست از جنس خودش،که قرار است سال ها بعدبنشینند به تعریف قصه ی دوست داشتنشان برای فرزندشانو ضمانت...
این روز ها بیشتر از همیشه به رفتن فکر میکنم،به جا گذاشتنِ خاطراتِ شیرین و تلخِ سال ها تجربه،فکر میکنم به ندیدنِ عزیزانم،به آغوش نکشیدنِ آدم های امنِ زندگی ام،فکر میکنم به یک پروازِ همیشگیبا مقصدی معلوم و بدونِ هیچ بازگشتی،به جا گذاشتنِ هر چه که داشتم و نداشتم،هر چه خواستم و نخواستم،هر چه رسیدم و نرسیدم،این روز هابیشتر از همیشه برای رسیدنِ به امید،برای رسیدنِ به آرامش،برای پا گذاشتنِ به دنیایی که شبیهِ گذشته نیست،به رفتن ...
تعهد،یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر،و دیگری از گوشه ی دیگرش،مینشینَند به جمع کردن خاطرات یک نفره شان،و شروع میکنند برای یک عمرِ باهم بودن؛یعنی دو نفری که قرار استهر چه دارندتقسیم کنند برای سال ها زندگی،"تعهد" یعنی که هر آدمی دلشبرای همیشه حق تپیدن برای یک نفر را دارد؛که هر آدمی ضامنِ مشکلات یکی ست از جنس خودش،که قرار است سال ها بعدبنشینند به تعریف قصه ی دوست داشتنشان برای فرزندشانو ضمانت را سرمشق زندگی دخترشان کن...
نیاز مندم به تو،به تو احتیاج دارم شدید،مثلِ وابستگیِ ماهی به آب،مثلِ احتیاجِ آدم به هوا،مثلِ نیازِ آدم به حوا،میخواهمت عجیب،مثلِ نشستنِ اولین برفِ روی زمین،مثلِ تشنگیِ کویرِخشک و خالی برای باران،و من اینجابرای تودلتنگم عمیق،دلتنگ،مثلِ مادری که بعدِ چند سالِ دوریفرزندش را به آغوش کشیده باشد،مثلِ دخترِ چند ساله ای که گم کرده عروسکش را،شیرینِ همیشگیِ من،دلبرِ نازنینِ من،توی دنیایی که خدا دستِ آدمهارا از دو گوشه ی شه...
یواشکی میخواستَمش،آنقدر چَشمم ترسیده بود از "نه" شنیدن،که جرات گفتن و خواستن نداشتم،میخواستمش هر لحظه و حرفم را میخوردم،کنارِ شمعِ هر سال آرزو میکردمش اما چیزی نمیگفتم،میدیدمش،میگفتیم و میخندیدیم و میگشتیم،بار ها و بار ها میدیدمش،آنقدر که از بَر شده بودمراه رفتنش را،خندیدنش را،لحن شیرین ِ حرف زدنش را هم حتی به خاطرم میسپردم؛میگذشت و فکرش جولان میداد توی تقویمَم!دوست داشتن بود،خواستن بود،همه چیز بود و "...
دلَت را آماده کن عزیزِ من،برای روز های خوبی که قرار استاز حالا به بعدمان سَر کنیم؛برای روز هایی که قرار استشانه به شانه ی هم چشم باز کنیمو حسرت بخوریمتمامِ روزهایی را که سرِ راه هم قرار نگرفته بودیم؛برای روز هایی که باید عادت کنم،تا چایَم را به لبخندِ روی لبت هم بزنم،و صبحم را به "صبح بخیرَت" گره؛برای روز هایی که باید تمامِ راه های نرفته ام را،تمامِ حرف های نزده ام را،شعر های زمزمه نکرده ام را،که باید تمامِ عکس...
لبخند تو را دیدم و بنیان دلم ریخت بهم ......
شیرین ترین دل ضعفه ی دنیاستوقتی که سرِ صبحبا موهای به هم گره خورده اتبا چشم های پف کرده ات وقتیکه با صدای از همیشه خش دار ترَت اخمی تحویلِ خنده ی از سرِ ذوقم میدهی و من درست همان ساعت از صبح،برایت مرور میکنم،که چقدر از همیشه شیرین تری!که چقدر از همیشه خواستنی تری... ️️️️...
لبخند تورا دیدم و بنیان دلم ریخت بهم...