پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نه دانه دانه های برف و بوران امشب نه برگ ریزان پاییز دیروز،هیچکدامشان نمی توانند راه را بر نسیمی ببندند که مژده ی بهار فردا را خواهد آورد. شعر: دلسوز صابر ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
آخرین برگ از دفتر زمستانورق می خوردو رایحه ی مهراز انتهای کوچه ی اسفندبه مشام می رسددیگر گذشتآن ازدحام دلشوره های تلخو آن نیمکت های پوشیده از برفاینک بهارمژده ی حلاوت نگاهت رابه قلبم می دهدتا به شکرانه ی این عشقترنم باران رابه نظاره بنشینیممجید رفیع زاد...
گمشده ...سالهاست گمشده ای دارمهر چه بیش میجویمنمی یابم من او رابه هر جا می روم نیست از او نام و نشانیز هر کس جویم او رانمیداند نشان ، هم نام او راسالهاست گم کرده ام منولی انگار همین جاستنهان از من، ولی دانم که اینجاستدر این دنیا کسی هستشناسد گم کرده ام رادهد مژده بر منبگوید نام او راهمه دانند و انگار من نمیدانمسالهاست که من گمشده امیا گمشده ای دارم ،نمیدانمتو دانی؟ من نمیدانم !کیاوش کامرانیان۱۴۰۰.۰۹.۰۱...
اتاقم،،،، غمباده کرده ست... :::آمدنت،،،تنها مژده ای ست که؛گره از ابروانش می گشاید! لیلا طیبی (رها)...
نسیم صبح پنداری ز کوی یار می آید به جان ها مژده می آرد که آن دلدار می آید به صد اکرام می باید به استقبال او رفتن که بوی دوست می آرد ز کوی یار می آید...
گل به سر، جام به کف ، آن چمن آیین آمد میکشان مژده ، بهار آمد و رنگین آمد...
عید قدم مبارک نوروز مژده دادکامسال تازه از پی هم فتح ها شود...
باز می آیی و من جان به تنم می آید ....گل لبخند به روی دو لبم می آید.....حال دل تیره تراز سلسله موی توبود...مژده ای دل که دگر ماه شبم می آید ...درتب هجر تودل سوخته ام من بسیار...این دل سوخته را تاب وتبم می آید ........
کدامین بهار؟آورد مژده !ز سطرهای خوش عشق......
مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی این پیامی است که از دوست به یار آمده است شاد باشید در این عید و در این سال جدید آرزویی است که از دوست به یار آمده است عید نوروز مبارک...
زن داداش عزیزممژده ی اومدنت ،به زندگی برادر جان شیرین تر از جانم خبر مسرت بخشی برای همه ی خانواده بود. به وجود مهربانت افتخار می کنم و در روز زیبای تولدت برایت سلامتی، شادی و خوشبختی آرزومندم.تولدت مبارک زن داداش زیبا و دوست داشتنی من...
زن داداش عزیزممژده ی اومدنت به زندگی برادر جان شیرین تر از جانم خبر مسرت بخشی برای همه ی خانواده بود. به وجود مهربانت افتخار می کنم و در روز زیبای تولدت برایت سلامتی، شادی و خوشبختی آرزومندم.تولدت مبارک زن داداش زیبا و دوست داشتنی من...
به هوایی که دهد مژده تو جان بدهم...
.جمال سرخ گل در غنچهپنهان است ای بلبلسرودی خوش بخوان کز مژدهی صبحش بخندانیم...
مژده بده مژده بده یار پسندید مراسایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا...
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مراسایه او گشتم و او برد به خورشید مراجانِ دل و دیده منم، گریه خندیده منمیارِ پسندیده منم، یار پسندید مراکعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نمازکان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا...