جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای دوست! جهان دمی ست و آن دم هیچ است بر عمر مبند دل، که آن هم هیچ است...
ای دریغا که چو گل عمر سبکپای برفت...
تو عمر من و وصلت آسایش عمر من...
از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم...
پیوند عمر بسته به موییست هوش دارغمخوار خویش باش غم روزگار چیست...
عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد...
زندگی کردنِ من مُردنِ تدریجی بودآنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم...
در فریب آرزوها، عمرها به پایان مى رسد.- امام علی (ع)...
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر...
غم گذر می کند از هر دل،ولیجای آن باقیست تا عمری هست...
رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بودمی رود عمر ولی، خنده به لب باید زیست...
کاش می شد عمر خود را هدیه میدادم به او زندگی را دوست دارم ، مادرم را بیشتر...
من آمده ام، تا همه ی عمر بمانم...
غم مخور پروانه!به خاطرِ کوتاهیِ عمرتچراکه دراین چشم برهم زدنآن قدربه شعر عمر بخشیدهایکه به نوح هم بخشیده نشده استغم مخور پروانهی زیبا!...
عمر ، مانند سوختن یک شمع به پایان میرسد و ما همچنان در انتظار کسی هستیم که درکمان کند ......
آنچه را عقل به یک عمربه دست آورده استدل یک لحظه ی کوتاه بهم میریزد......
حافظ کجای کاری !؟فالت غلط در آمدگفتی غمت سر آیداین عمر بود سر آمد......
روزی که به شایستگی بگذرد ، خوابی خوش در پی دارد ؛ عمری هم که به شایستگی صرف شود به مرگی خوش میانجامد ......
رفته رفته وقت ما دارد به پایان می رسدتا که عمری هست ناز یار را باید کشید...
درانتظار بامداد اشک ریخته است فردا سهم ما عمرگمشده...
برای زندگی کردن یک تو برای یک عمر کافیست...
من یه روز زندگی با تو روبه یه عمرزندگی بدون تو ترجیح میدم...
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است ......
طی نگشته روزگارکودکی پیری رسیداز کتاب عمرما فصل شباب افتاده است...
هر چه آید به سرمباز بگویم گذردوای ازین عمر که با میگذرد،میگذرد .....
جان را ارزانی دارمتعمر شدن را بلدی...
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیستبه زندگانی من فرصت جوانی نیستمن از دو روزه هستی به جان شدم بیزارخدای شکر که این عمر جاودانی نیست...
باور نمی کنم که بخواهم بدون تو یک عمر را کنار کسی مُردگی کنم ......
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشتچون آب به جویبار و چون باد به دشتهرگز غم دو روز مرا یاد نگشتروزی که نیامدهست و روزی که گذشت...
گفت این خاصیت مردار استعمر مردارخوران بسیار است...
تمام عمر خندیدمبه این عاشق به آن عاشقچنان عشقی سرم آمدکه دیگر من نمی خندم......