سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
محتاجممحتاج یک فنجان چایکه پهلویش تو باشی...
من به چشمان تو محتاج تر از نان شبمعشق بر سفره بریزان،غم عاشق نان نیست...
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیستتو هم محتاج خواهی شد؛ جهان دار مکافات است......
طلوعِ آبی مهرت را؛پژواکِ سرخ صدایت را؛تک تک لبخندهای مستانهات رابر دیوارِ من فرودآور؛من در تب غرور دفن شده اممحتاج توام...
به تو محتاج چنانم که فقیری به درمبه تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار...
ادمهایی که بودنتان را التماس میکنندلزوما محتاج نیستنانها فقط دوستتان دارند......
از فاصله ها خسته، محتاج به آغوشمباید تو بلد باشی، بر سینه فشردن را...
مهربان باش و به هرکس میرسی لبخند بزن. تو نمیدانی به آدم ها چه میگذرد. شاید لبخندت برایشان مانند گنجی ارزشمند باشد و آنها بسیار به آن لبخند محتاج باشند....
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلتمی توان گفت که من چلچله باغ تواممثل یک پوپک سرمازده در بارش برفسخت محتاج به گرمای توام...
دیریست که از رویِ دل آرای تو دوریممحتاج بیان نیست که مشتاقِ حضوریم ......
در هیاهوی زندگی دریافتماگر کسی به این باور برسد که غیر از خدابه کسی احتیاج نداردخدا هم او را به غیر از خودشمحتاج نخواهد کرد.......
سراسر نام ها را گشته امو نام تورا پنهان کردم....میدانم شبی تاریک در پی استو من به چراغ نامت محتاجم......
یک دانه ی تسبیح نماز سحرت را ؛؛؛ آرام به نامِ منِ محتاج بینداز....
تمام عمر اگر در بیابان سرگردان شوی . . . بٍه که یک شب محتاج نامردان شوی . . ....
گاهی در وجود مان به قبرستانی محتاجیم برای چیزهایی که درونمان میمیرند......
گاهی از یاد من میرودکه به یاد تو باشمای که یادم به یاد تو محتاجهر دقیقه خودت را به یادم بیاور...
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست؛تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است....