بهار همه با فروردین می آید بهار من، با تو!
برایم مثل همین “بهار” می مانی آمدنت را همیشه تحویل میگیرم …
اگرچه آخر اسفند اول عید است بهار، اول اسفند میرسد از راه
غصه نخور مسافر! رفتیم تو ماه اسفند بهار تو بر میگردی چیزی نمونده بخند...
نرم نرمک میرسد اینک بهار تف به قبر روزگار |
آغوش تو برای زمستان من بس است من زیر بار هیچ بهاری نمیروم ...
ما سالهاست غیر زمستان ندیدهایم تقویمها دروغ نوشتند از بهار...
تو بهار روزای زمستانی منی
بیخیال زمستان آغوشت که باشد همیشه بهار است...
چال گونه هایت بهاری است که چال میکند زمستان را
ای دل به سرد مهری دوران صبور باش کز پی رسد بهار چو پاییز بگذرد
تو باشی ، خرداد پایان بهار نیست ؛ آغاز دوست داشتن است ...
بهار چه جاودانه با سرانگشت سبز خویش فرا رسیده است.
تو نیستی و بهار از کنار پنجره ها چه بی تفاوت و آرام و سرد می گذرد...
ما را غم خزان و نشاط بهار نیست آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم
ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد نترس از شب یلدا بهار آمدنی است
زیبا تویی که در دل پاییز بهار را با خود به خانه می آوری...
بهار نیست ، بهشت است فصل دیدن
گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو من درختی پرشکوفه باشم ... ️️️
تو بهاری؟ نه بهاران از توست ... ️️️
من بهار میشوم... تو با لبهات... بر تنم شکوفه بزن... ️️️
دستت را به من بده دستهایِ تو با من آشناست بهسانِ پرنده که با بهار ...
کاش روزی برسد هرکه به یارش برسد دل سرما زده ما به بهارش برسد . .
من بی تو همان پاییز همیشگی ست... بهارم می شوی؟!