هوای آمدنت ایستگاه را هوایی کرده است مرا ... بی هوا دیوانه!
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست...
دوستت دارم و این گران بهاترین دارایی ام از زندگیست
بوی جانی سوی جانم می رسد بوی یار مهربانم می رسد
می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست!
آتشکده است لبهایت بیا چهارشنبه بوسی کنیم
از کسی خاطره دارم که دیگه بر نمیگرده...
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی...
آرزوی من بزرگ نبود تو بزرگ بودی نمی رسم!
هوای تو چگونه است؟ در من امشب یکی دنبال چتر می گردد!
درد بی درمان یعنی تو رفته ای در مه من هنوز از تو لبریزم
تو مجو از این دل من ...دیوانه تری...
دق میده نبودش
فکرت نمی گذارد که به تو فکر کنم!
دلتنگ *تو* میمیرم گاهی
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای
چیزی برای از دست دادن ندارم جز تو که رفته ای!
طرحی از تو می شود اگر تکه های مرا کنار هم بگذارند...
مثلِ نفس هایم دوستت دارم️ همانقدر بی اختیار همانقدر تا پایِ جان
عاشق نشو... نمی دانی که دل تنگ چیز خوبی نیست...
این بوده سهمم از تو یه قلب داغونو / چشمای خیس
دارم خفه می شوم چقدر هوا از تو خالی است
شش ماه اول سال خوب است هر ماه تو را یک روز بیشتر دارم!
بی پاییز هم به پای تو می ریزم