گاهی هم باید یک میخ برداشت و کوبید جلویِ عقربه هایِ ساعت ! تا تمام نشود این لحظاتِ با تو بودن ... ️️️
از بس که دوستت دارم فکر می کنم دیگر هیچ دوست داشتنی همرنگ دوست داشتن های من نیست! تو معنی تمام رنگ های دنیایی...
کنار تُ یک وقت هایی... دیوانگی کردن قشنگ ترین حس دنیاست. فقط تُ باش و کنارم بمان قول میدهم دیوانه ترین عاقل نمای دنیایت باشم...
. تا جهان یکسره برپاست مرا عشق تو بس است ..️ ️️️
- Ive never been this happy before in my life . + What makes you so happy ? - ! + تا به حال تو زندگیم انقدر خوشحال نبودم . - چی خوشحالت میکنه ؟ + ️️️
نمیدانم چرا وقتی به آغوش میگیرمت دیگر به هیچ چیز، فکر نمیکنم .. شاید ، آغوش ، بن بست تمام افکارم است ...
تو را به آن دلیل دوست دارم که نامش زندگیست... ️️️
تنها کافیست؛ انگشت هایت لابه لایِ انگشتانِ دست هایم قفل بشوند؛ تا از تمامِ آرزوهای دنیا دست بکشم! امتحانش با تو
صبح بدون تو مگر بخیر می شود️ دلم ️ جز به نگاهِ تو به هیچ آفتابی گرم نیست ...!!
دستم را بڪَیر ! همین دست!! برایت ترانه عاشقانه نوشته.... همین دست سوخته در حسرتِ لمسِ دست هاے ، پاڪ ڪرده اشڪ هایے را ڪه در نبودت به ڪَونه دویدند ....!
تکیه گاهم اگر تُ باشی به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمی ندارم منحنی لبخندت هزار درد را درمان میکند آرامش با تو معنا پیدا می کند ...
چه زیبا بر دلم می نشیند برگ به برگِ وجودت ای تو ! ای تمام فصول زندگی ام
تجربه میکنم هر صبح بار دیگر عشق را با ...تو
نبضِ عاشقانه هایم را بگیر، ببین چقدر... تو ، تو، تو، میزند ... ️️️
به حرف سُهراب چشمانم را شستم جورِ دیگری هم دیدم اما ؛ فرقی نمیکرد باز هم عشق بودی..!
باید کسی باشد که تمامِ خستگی هایت نرسیده به آغوشش در گرمای صدایش ذوب شود ؛ با تٌ هستم؛ باید باشی!.... ️️️
چه آرامشی در من است وقتی با منی و چه آشوبیده ام بی دور نشو ... مرا از من نگیر من حوالی بودن را دوست دارم
صبح میتواند خلاصه ای باشد از خنده هایت ؛ تو بخند ! جهان بهانه ای میشود برای دوست داشتنت ...
عزیزِ لحظه های من دلم شانه های امن را میخواهد چه کنم دل است و کارش عاشقی عشق کاری کرده به هر بهانه ای هوای را کند...
تکرار میکنم دوستت داشتنت را در زوایایِ هزار آیینه .. مکرر میبوسمت پایدار می خواهمت .. تو شیرین ترین تکرارِ زندگی منی ...
آغوشِ تو دیوارِ عشقمان است، ڪه... بے دلهرہ بہ آن تڪیہ میڪنم...️ ️️️
بگذار صبح را در چشم تو من معنا کنم ای که هر صبحم هزاران مثنوی باشد برای وصف تو
زندگی با تمام فراز و نشیب هایش ایستگاهِ آرامشی دارد حوالیِ آغوشت! و عشق قطعاً همین حال خوبیست که من با حضور دارم.
بِگو به تمامِ مردمِ شهر که همه باهم دست به کار شوند... اسپند دود کنند وَ إِن یَکاد بخوانند تا چشمانِ بد و شور به دور بماند از عاشقانه هایِ من و تو