حقیقت همواره در سادگی یافت می شود، نه در کثرت و در هم ریختگی چیزها.
بهای با تجربه شدن، آشنا شدن با آدمهای متفاوت است. برای هیچ رابطه ای و برای هیچ انتخابی خودمان را سرزنش نکنیم. فقط حواسمان به زمان هم باشد. زمانِ هر تجربه و درس محدود است. درس را متوجه شویم تا در رابطه ی بعدی، با بخش تازه تری از حقیقت...
وجدانی سفید دارد دستان پینه بسته حقیقت
نمی خواهم بهشتی را که چشم تیره ی انسان برای چیدن سیبی نمی بیند حقیقت را
دنبال نمودن حقیقت و زیبایی فعالیتی است که ما در آن اجازه پیدا می کنیم تمام طول زندگیمان کودک باقی بمانیم.
کاش آسمان تمام این نواحی رنگ چشمان تو بود کاش ابر با رقص باد شکل نگاه تو میگرفت کاش هر روز خورشید از افق دیدگان تو سر می زد کاش این کاش هایم حقیقت داشت تا خاور میانه ام لبریز نور رویای صلح نداشت عشق را زندگی می کرد
زمانی که دچار شک هستی حقیقت را بگو.
حقیقت غیر قابل انکار است. خباثت شاید به آن حمله کند، جهالت شاید آن را تمسخر کند، ولی در پایان، حقیقت همچنان آنجاست.
رنجیدن از حقیقت بهتر از تسکین با دروغ است
در موضوعات مربوط به حقیقت و عدالت، هیچ تفاوتی بین مشکلات بزرگ و کوچک وجود ندارد چرا که مسائلی که مربوط به رفتار با مردم باشد همگی یکسان هستند.
حتی اگر تو اقلیتی یک نفری باشی، حقیقت باز هم حقیقت است.
بهترین آرایشها در زندگی: حقیقت برای لب ها بخشش برای چشمها نیکوکاری برای دست ها لبخند برای صورت و عشق برای قلب است از آنها خوب استفاده کنیم وبه زندگی زیبایی ببخشیم
رنگ حقیقت خاکستری است.
حقیقت یک رنجش است، نه یک گناه.
تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن، حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می کند...!
به کودکان حقیقت را بگو.
پیروزی در حقیقت یافت می شود.
اگر کسی برای ما بسیار ارزشمند باشد، باید این راز را از او پنهان کنیم، چنان که گویی جنایتی را پنهان می کنیم. این واقعیت خوشایند نیست اما حقیقت دارد ؛ آدمها طاقت مهربانی بسیار را ندارند.
مهم ترین چیز در موسیقی من این است که حقیقت برایم آشکار می شود.
تمام حقیقت ها از سه مرحله عبور می کنند. اول، به تمسخر گرفته می شوند. دوم، به شدت با آن ها مخالفت می شود. سوم، به عنوان چیزی کاملا بدیهی مورد قبول واقع می شوند.
حقیقت در فلسفه به معنای سازگاری بین واقعیت مفهومی و بیرونی است.
علم از اشتباهات تشکیل شده، ولی این ها اشتباهاتی هستند که انجامشان سودمند است چرا که کم کم به حقیقت می انجامند.
من در میان شدت سردرگمی گمم من زخم خورده ی زخم زبان مردمم آه! حقیقت چه بود؟ امان از ظاهری سبز و باطنی کبود
آیین من بر اساس حقیقت و عدم خشونت است. حقیقت، خدای من است. عدم خشونت، وسیلۀ شناخت اوست.