متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
اندکی صبر حالم را خوب میکند
و چه زیبا، جلوه گر است روحیه بعد از صبر
گویی. بر تخت پادشاهی جلوس
زده ای
و حتی، چشمان درشت خداوند هم به تو می خندند
آری دوست من
صبر. فقط کمی صبر
نسرین شریفی
منم و یک دل سیررویا
این رادیگرنمی توانیدازمن بگیرید
میتوانم درقاب پنجره تنهایی خویش
باقی بمانم با خاطره های بافته شده رویای خودم
دلتان جزبگیرد مردمان شهر با زمختی قلبهایتان
نسرین شریفی
کاش میشد با فوت کردن درش آورد
و
آویزانش کرد
تا هوایی بخورد
جانی تازه بگیرد
آری
دل را می گویم!!
نسرین شریفی
هر کس برای خالی کردنش راهی دارد.من دلم را دفتر کرده ام و هی بر رویش مینویسم.او هم دفتر با برکتیست٬هنوز تمام نشده. دلکم منتظر باش٬دفترت ٬کتابی خواهد شد ٬شاید اجازه چاپش را بگیرم
دیدی زمستون که میشه هوا سرده؟ بخاری روشن خونه گرمه !!! درو باز میکنی سوز هوا میزنه تو خونه، درو میبندی تازه گرمای بخاری و حس میکنی؛ بعضیام حکم اون بخاریو دارن تو زندگی فقط کافیه در باز بشه تا بفهمی مگه نه !!!!!!! 🌱دلارام امینی🌱
برای تو می نویسم با قلم نه با قلبم
برای قلبت به وقت دردهایم، درد گرفت
برای چشمانت به وقت گریه هایم، گریه کرد
برای لبانت به وقت ناله هایم تمام گوش شد.
مرا ببخش، بارها ببخش دیر فهمیدم با همه همدردیت؛ خود دردی.
ز. شین
مرا برگردانید به کودکیم
به همان لحظه که به وقت خواب، به وقت ترس موازی پدر سر روی دست پدر، دست حلقه بر گردن پدر، پا روی پای پدر ونفس به نفس پدر ، محکم در آغوش پدر.
پدر برگرد. دختری موطلایی وچشم عسلی، با تن ظریفش نیازمند آغوش پراز...
همیشه فکر می کردم که بدترین چیز توی زندگی اینه که تنها باشی،ولی نه، حالا فهمیدم که بدترین چیز توی زندگی بودن با آدم هائی ست که باعث می شن احساس تنهایی کنی.
خدایا یک چیزی بگم
از اون معجزه
قشنگات یه دونه فرستادی
خیلی ممنونم ازت تا همیشه حواسم بهش
هست و بی نهایت دوسش دارم
من ایمان دارم پشت تمام اتفاقات بد و سختی های زندگی
همیشه یک زیبایی و یک امید خاص پنهان شده است
و برای من اون زیبایی و امید تویی...
جغرافیای هرانسانی منشٵ دردهای اوست..
بغل
جایی که واژه ها گم می شوند
و سکوت امن ترین موسیقی است
وقتی در بغل کسی پناه می گیری
انگار تمام خستگی ها، دردها
و دل شکستگی هایت
یک لحظه محو می شوند
در آن آغوش دیگر دنیا مهم نیست
همه چیز ساده و آرام می شود
بغل...
یا صاحب القلب الحنون یا ساکن وسط الجفون یا مالک نور العیون وحشتنى بجنون:
ای صاحب دل مهربان، ای نشسته در میان مژگان، ای مالک نور چشم، دیوانه وار دلتنگتم.
بوقت گذر از کوچه ای که خانه پدری م در آن است هنوز صدای آشنایی می شنوم همراه با گلایه ای که از در ودیوار و بامش چکه میکند از شیطنت بی حد وحصر کودکی بازیگوش و عشقی که درپس آن شکایت میتراود ، آنهم بواسطه حضور مادری که هنوز...
دلتنگت که میشوم
آدم دیگری می شوم
بی قرار تر
عصبی تر
کلافه تر و تلخ تر
جالب اینکه با اطرافم هم کاری ندارم
همه اش را نگه می دارم
و دقیقا سر تو خالی می کنم
که دلتنگت هستم..
دلم مثل ماهی حوض آبی بود،کرشمه ریگ خرد اندوه، موج بر دل آب انداخت آنگاه غوغای رقص از عشیره ماهی برخاست
گاهی گذشت میکنم
گاهی گذر معنای این دو
فرق میکند
بخشیدن دیگران دلیل
ضعیف بودن من نیست
آنها را می بخشم
چون آنقدر قوی هستم
که میدانم آدمها اشتباه می کنند
بزرگترین هدیه گذشت
آرامش است...
ای عشق خانه ات آباد...
اینقدر این دست و آن دست کردی که دقیقه های نبودنت تبدیل به ساعت ها شده و روزهای نبودنت تبدیل به ماه های نبودنت شده...
شبانه قدم میزنم و نگاه میکنم به چراغ روشن خانه ها
و فکر میکنم به قصه هایی که از پنجره های شب ، نشت کرده به خیابان
هر جا که میخواهی باش
پنجره اتاقت منم !
علی سلطانی
پاییز باشه یه گوشه از دنیا یه گوشه از خونه یه گوشه ی دنج یه فنجون چای و نبات که بشوره ببره هر چی غمه.!!🍁دلارام امینی🍁