متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
زندگی مثل چرخ وفلکه چه کسی میدونه بالا وپاینش قسمت کیه یک روز بالاترین جای دنیایی و یک روز مالک کل غم هایی پس اروم باشو زندگی کن که زندگی همین است یک روز شادی و یک روز غم که رسم زمونه همین است
دل هر آدمے ڪلی حرف توشہ !🙃🙈
غماوشادیاش بہ وسعت دلش...بزرگه!🌊✨
پس اشتباه نکن!
تو بدبخت ترین آدم دنیا نیستی..!😌💜
رهایی در آسمان نوشت!✍🏼🌸
بدون اسمم کپی نشه!‼️
سرشو آورد پایین،آروم با بغض بهم گفت:
-نه اینکه حرفی نباشہ!
هست!
خیلی هم هست:))!
اما دلشکسته ها خوب میدونند،،،
غم که به استخوان برسد میشود سکوت :)))
خیلی دیره!
آروم،سرشو گرفتم و روبه روی صورت خودم قرار دادم!
بهش گفتم:
+هیس!🤫
هیچ موقع دیر نیست!
نه برای شروع دوباره،نه...
حسودی میکنم به آنهایی که خالصانه دوست داشته میشوند،
حسادت میکنم به همانهایی که عشق در زندگی و میان مشکلاتشان پا در میانی میکند؛
و من بچه شده ام این روزها ، که گریه میکنم ، بهانه میگیرم و تنهایی اما ، همیشه سَرَک میکشد عجولانه در لحظات غریب من...
وقتی که نیستی ستاره هارا میشمارم
در نبودت بعضی هایشان به من چشمک میزنند ، بعضی ها شهاب میشوند و گُر میگیرند در آغوش تاریکی...
و من اما با سکوت هم صدا میشوم،
تیک تاک عقربه های ساعت را بغل میکنمُ ثانیه ها را با پلک های خواب آلودم راهیه...
دیروز داشتم فکر می کردم که خوشبختی چیه ؟
اگه همین الان بری توی خیابون و تصادفی جلوی آدما رو بگیری و ازشون بپرسی که ، احساس خوشبختی می کنید !؟
پیر و جَوون ، زن و مرد همشون بعد از یه نگاه کوتاه به اطرافشون ، از آسمون خراش...
در کنارت مینشینم
بودنت شبیه طعم تمام ابدیت است
نفسهایم طعم نارنج تو را می دهد
ماه و خورشید
تا بحال به این زیبایی نبوده است
خدا برایم کافی ست
وقتی در میان امواج دردها گم می شوم
خدا برایم کافی ست
وقتی تنهای میدان می شوم
خدا برایم کافی ست
وقتی آفتاب با من خوب تا نمی کند
خدایم ...
سکوت هایم را خوب می خواند
هوایم را دارد ...
می دانم هست ...
مرا...
لزوماً نباید استخدام شده ی آموزش و پرورش باشد تا تدریس کند، گاهی با قلبش و حسِ مثبتی که دارد، می تواند بهترین درس زندگی را به تو بدهد. پرانرژی بودن و خندان بودن یک فرد همیشه نشان دهنده دلی پاک و بدون آغشته شدن به بدی و حرص و...
گاهی باید رها کرد و رفت.
درست پشت دنیای این آدم ها قایم شد.
تنها از تو یک ارثیه به جا بماند، تا بارانی شود که بر سر عاشقان فراموشکار این شهر می بارد.
گاهی باید رها کرد و رفت، تا بدانند اگر مانده بودی، عاشق بودی، وگرنه رفتن را...