ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﮔﻮیی ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ ! ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ، ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﻢ ، ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ... ، ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ... ﺩﻝ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾﻢ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ ... ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯾﻡ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ... ﺷﺎﯾﺪ ،...
آرزویِ دلِ بیمار مَنی صحتی ، عافیتی ، درمانی ...
گنبدت دل می برد وقت ملاقاتی بده
متروکه بماند دلتان بهتراست پای آدمیزاد به هر جایی که برسد نابودش می کند
آرزوی دل بیمار منی
هرچه دادم به اوحلالش باد،غیرازآن دل که مُفت بخشیدم.
زیر قدمت بانو دل ریخته ام برگرد!
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم تُرا هر قدر افشرده ای دل را ، بیفشارم تُرا
گفته بودم بی تو می میرد دلم اما نمرد ... زنده ماند آری ولی دیگر برایم دل نشد ...
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
کاش روزی برسد هر که به یار ش برسد دل سرما زده ما به بهار ش برس
بعضیا نمیتونن بگن دوست دارم اما بجای اون میگن: مواظب خودت باش سرما نخوری هرموقع رسیدی خبرم کن دیر نخوابی،،خسته میشی اینا خیلی دلشون دریاست..
چاله لپ بهونس ، کسی که بخواد دل ببره با چاله چوله هایِ زندگیشم دلتو میبره !
زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد
در نبودت به کسی باج ندادم هرگز کاروان نیست که *دل* هر که به جایت آید...!
عشق را فقط با حلقه در دست درگیر نکنیم عشق را تا به ابد به دل زنجیر کنیم ...
خوشبختی یعنی همه چیزت پیش یه نفر باشه دلت،فکرت،نگاهت
دو دستت را به من بسپار که با آنها دل خود را نگه دارم...
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز...
ندید در دل شوریده ام چه طوفانیست
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟ دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
هزار بار پیاده طواف کعبه کنی قبول حق نشود گر دلی بیازاری...
سال هاست که تو را به دل آورده ام اما به دست نه...
دلم دریاچه غم شد دوباره بخوان ای دل محرم شد دوباره