سفره از صفای میزبان رنگین میشه؛ نه از مرصع پلو - مادر
خدایا من شکایت دارم .من شاکی ام . پس کو رحمانت؟ پس کو رحیمت؟ آخه چرا اینجا؟ چراحالا؟ چرا اینطوری؟ من شکایتمو پیش کی ببرم؟ به کی بگم؟ - از کرخه تا راین
با گلوله و سرب نمیشه فکر مردمو عوض کرد ! روزهای اعتراض
+ از تنهایی بدتر هم داریم !؟ - آره ، اینکه همه فکر کنن تنها نیستی ...
دیالوگ: کاری که می کنی رو می شه عوض کرد، ولی چیزی که می خوای رو نمی شه عوض کرد. Peaky Blinders series
من هر روز رو همراه تو به عنوان هدیه ی زندگیم،زندگی خواهم کرد
دیالوگ: وقتی قراره آخرش بمیرم، چرا باید خودمو از نگرانی بکشم ؟! Bicycle Thieves
دیالوگ : + تو مدرسه به ما یاد دادن نفرت ، نفرت به وجود میاره ! - من مدرسه نرفتم ، من تو کوچه خیابون بزرگ شدم ، میدونی چی تو خیابون یاد گرفتم؟ اگه کوتاه بیای می میری..! La Hanie (1995)
دیالوگ : ورتر : برایم شعری بخوان که حالم خوب کند شارلوت : در آغوشت می گیرم ، این شعری است که دوست دارم برایت بخوانم
دیالوگ: زن ها تا وقتی عاشق نشده اند، بهترین روان کاوها هستند. ولی بعد از عاشقی به بهترین بیماران روانی تبدیل می شوند... Spellbound (1945)
گریس: تو فکر کردی من یه فاحشه ام! تامی: همه ی ما فاحشه ایم گریس، فقط بخش های مختلفی از بدنمون رو میفروشیم، یکی فکرشو میفروشه یکی شعورشو یکی انسانیت...! -Peaky Blinders
دیالوگ: چیزی که غلطه ، غلطه ؛ مهم نیست کی گفته ! جدایی نادر از سیمین
دیالوگ: وقتی یکی رو دوست داری یه بار بهش فرصت میدی، برای بار دومم همین کارو می کنی. چون دل کندن سخته... - قصهٔ پریا
دیالوگ: بعضی آدم ها به دنیا میان تا خوشبخت شن، بعضی هم به دنیا میان تا شب رو ادامه بدن !! Dead Man
دیالوگ: هرگز به خاطر اینکه دیگران رو راضی نگه داری کاری انجام نده Alice in wonderlande
دیالوگ: همه ی ما متفاوتیم ؛ زندگی هرچقدر هم که بد به نظر برسه ، همیشه کاری هست که بشه انجام داد و توش موفق بود ! تا زمانی که زندگی هست امید هم هست ... - نظریه همه چیز
دیالوگ : - آیا کسی می تواند رنج از دست دادن را در دلش خاموش کند؟ + نه ، اما میتواند در چیز دیگری که به دست آورده شادمانی را بیابد...
دیالوگ : قاضی : تو السالوادور چه کار می کردی؟ چگوارا : آفتاب می گرفتم. قاضی : پس چرا ساختمان دادگستری رو منفجر کردی؟ چگوارا : جلوی آفتابم رو گرفته بود!
دیالوگ: آلپاچینو : تا حالا عاشق شدی ؟ دنیرو : ٢٠ سالم که بود ، ٣٠ ثانیه عاشق شدم ! آلپاچینو : حالا چی ؟ دنیرو : ٣٠ ساله دارم به اون ٣٠ ثانیه فکر میکنم ! Heat
آدمی خود دیالوگ است و از ازل، دیالوگ بوده است. او با عهد اَلست، در یک دیالوگ، آدمی شده است. زبان داشتن و با هم بودن و دیالوگ داشتن، امور متفاوتی نیستند که لازمه یکدیگر باشند بلکه یک چیزاند. بر وفق این نظر، دیالوگ، کمالی که زائد بر وجود بشر...
دیالوگ : خاطره چیزِ خیلی خوبیه اگه نخوای با گذشته بجنگی. پیش از غروب
دیالوگ: زندگی مثل بستنیِ ، تا آب نشده باید ازش لذت برد ! Benim Dünyam
دیالوگ: - جایی برای رفتن داری ؟ + جا برای رفتن زیاده ؛ اما جایی برای موندن وجود نداره ! برهنه
دیالوگ : + تا حالا به باورای کسی گند زدی؟ - آره تقریبا هر روز دارم اینکارو میکنم. + به باورای کی؟ - خودم...