جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
حریف خاطره هایت نمی شومحتی اشک هایم سد راه تو نشدندجای خالی اتاکنون سرشار از خاطره هایی استسرد و بی روحو من در انتظارامید واهی آمدنتمجید رفیع زاد...
هر زمان فالی گرفتمغم مخور آمد ولی...این امید واهی حافظمرا دیوانه کرد!...