متن دیوانگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دیوانگی عاشقانه
فریاد که از دست تو دیوانه شدم من.
از دست تو دیوانه ی بی خانه شدم من.
فریاد که بردی همه دین و همه دنیام.
از عشق تو دیوانه ی دیوانه ی دیوانه شدم من
برای درک بهتر گاه گاهی رو به آئینه
تماشا کن خودت را با جنونم آشنا باشی
مرا قانع نخواهد کرد حتی کل آغوشت
مرا باید بپوشی، با تنم در تنگنا باشی
اگر مستی فراتر رفت از حدش، پشیمانیست
کمی از خوبی ات کم کن به قدر اکتفا باشی
بیا دیوانگی...
در وصف تو دیوانگی ام اوج گرفته.
از بهر سر زلف پریشان سیه توست،
که دیوانه شدیم ما.
آنکه دیوانه شود با یک نگاه تو، منم.
بچرخان زندگی را بر سر انگشتانت
دیوانگی کن با هرچه که برایت رقم میزند
بگذار بفهمد که بازهم تو از او دیوانه تری
و این دیوانگی یعنی ایمان واقعی
خنکای دم صبح عشق تو به یادم آرد
تن تبدار تورا از شهر خیالم بیرون میکشم
شهردلتنگی من دین و مذهب که ندارد
سرسودا دارم با خیال خام خویش
موج دیوانگیم بذر طغیان می گیرد و
می افشاند در جالیز ذهن
عقل نیز مترسک میشود
پرپرواز می گیرد
و دل...
فریاد که از دست تو دیووانه شدم من.
از دست تو دیووانه ی بی خانه شدم من.
فریاد که بردی همه دین و همه وهمه دنیام.
از عشق تو دیووانه ی دیووانه ی دیووانه شدم من
میروم کوچه دیوانگی و عشق و جنون را
کوچه ایست با دنیای خیالهای شیرین که کمتر کسی را به آن ره یابد
هرکه بیند، گوید دیوانه ای بیش نیست
رهایی هست و آزادی اندیشه و هرچه دل تنگت میخواهد
که البته خدا هم دست دیوانه ام در دستانش و هرچه...
عشق آنست که با سکوت پس زندو
با نگاهش ب آغوش کشد
ب آغوش بکش این من دیوانه را..