متن اندوه عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اندوه عاشقانه
دل
به آهی بند است
چشم
به نگاهی...
امشب به یادت فال قهوه گرفتم.
چقدر لبریز بود از بی کسی و تنهایی.
گاهی
بغضِ لحظههای تنهایی
حسّ ناپیدای انسان را
به منتهای جنون میکشاند...
به سویدایِ دلم؛ لشکَرِ عقل آمد و بَس
دلِ ویران شده را؛
حاجتِ دلدار کجا؟
کاش چشمانم بی سواد بود،
از چشمانت عشق را نمی خواند.
فریاد که از دست تو دیووانه شدم من.
از دست تو دیووانه ی بی خانه شدم من.
فریاد که بردی همه دین و همه وهمه دنیام.
از عشق تو دیووانه ی دیووانه ی دیووانه شدم من
زده بر پای دل، زنجیرِچون وچند، دستِ عقل
اگر عاقل شدن این است، پس دیوانگی بهتر.
مرا از هر دو عالم ،گوشه ی ویرانگی بهتر
همین یک لقمه نان از سفره ی شاهانگی بهتر
توفیری نداشت
خاطر افسرده را لبخند توفیری نداشت
مثل ازادی که با دربند توفیری نداشت
سر بروی صخره با حال پریشان خفته را
موج کارون بوده یا اروند توفیری نداشت
قحطی باران که باشد سال و ماه ننگ را
ماه فروردین یا اسفند توفیری نداشت
برگ و بار رفته بر...
نیستی و دلم در غم تو میسوزد.
ز جان این دل ویرانه آخر تو چه خواهی.
مرا عمریست با ویرانه اش دل شاد هستم.
این نبودن های تو بدجور طولانی شده...
چشم خیس من دگر طاقت ندارد درویت...
انساט ؋ـراموش نمیکنـہ عبرت مے گیره..
گاهی به من فکر کن من حتی به گاهی بودن در فکرت هم راضی ام...