متن رعنا ابراهیمی فرد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رعنا ابراهیمی فرد
یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد
رعنا ابراهیمی فرد
از درون خودت می توانی حال دیگران را بفهمی
وقتی در پسِ لبخندی که میزنی دردی پنهان داری
وقتی بلند میخندی ...
اما خاطره ای تو را به نوشیدن قهوه ای تلخ دعوت میکند
وقتی گوشه ای آرام نشسته ای.. .
آنهایی که تو را می بینند فکر می کنند...
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
رعنا ابراهیمی فرد
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
بگذار کوچه پس کوچه های عاشق پاییز هم بدانند
من مثل هیچ کس نیستم
من پائیز و زمستان و بهار و تابستان را
به سبک خودم دوست دارم
من مثل هیچ کس نیستم
من خودم هستم
با تمام علایق ام که مختص به من هستند
من خودم هستم با سلیقه...
نامش عشق است
وقتی با کسی...
بی نیاز از هر چیز دیگر .. .
خوشحال و هیجان زده میشوی
رعنا ابراهیمی فرد
حقیقتِ پیچیده در باد مرا از یاد برد
خاطره های پراکنده ...
به وسعتِ خواسته ها در چشم باد لولید
عطر سیب عطر تنم را در خود پیچید
و سکوت زیباترین صدایی شد
که از قلبِ شکسته ای بیرون تراوید
رعنا ابراهیمی فرد
خداحافظ پاییز
ممنونم که رنگهای سرخ و زیبا را
در برگهای درختان به ما هدیه دادی
و خش خش برگها را برای آرامشی دوباره
زیر پاهایمان فرش کردی
خداحافظ پاییز ...
رعنا ابراهیمی فرد
کم آوردن بزرگترین فاجعه تاریخ است
ای کاش کلمه ی سحر آسایی بود
نجات می داد همه را
از درون خستگی های جنون آورشان
کاش در پس پرده ی جهان هرکسی معجزه ای رخ می داد
سیلی می آمد و می برد غم و غصه هاشان را
کاش صدای مهربانی...
من بدترین اتقاق ممکن را ...
در راه راهِ پیچک های سردرگم زندگی دیدم
فریاد در یک شب ...
مفهوم خود را از دست داد
سکوت در کالبدی پیچیده
در اعماق قلبم یک شبه خفت
من بدترین اتفاق ممکن را ...
با دستهای جوانی ام کاشتم
و مفهوم ، در...
و اما آذر ...
پر شانس ترین ...
خوش بین و مثبت اندیش ترین
ماه فصل پائیز
با قدم هایی آهسته و طولانی تر از مهر و آبان
روی پله های خوش آمد گویی زمستان قدم می زند
آذر دانه های انار را از شنبه تا جمعه
از صبح تا...
تمام غصه های دنیا رو
میشه با یه جمله تحمل کرد
خدایا می دانم که می بینی
رعنا ابراهیمی فرد
هر چند یکبار کودک درون خود را رها کنیم
بفرستیم به پیاده روی در جنگلی که خانه ای روی درخت ساخته اند
مثل خانواده دکتر ارنست
بچه بودم چقدر دوست داشتم منم خانه ای روی درخت داشته باشم
بروم داخلش کتاب بخوانم و از زاویه های مختلف گوشه و کنار...
حس خوشحالی ...
در لحظه های کوتاه زندگی موج میزند
خوشحالم از اینکه کنارم نشسته ای
خوشحالم از اینکه چای را در کنار هم می نوشیم
خوشحالم که هم صحبت هستیم
خوشحالم از اینکه
چشم هامان در یک افق خورشید را می بیند
خوشحالم از اینکه ...
در یک پیاده...
خودم را باور دارم
در مسیری که می روم قاطع هستم
شاخ و برگها ، خارها ...
مسیرهای دوگانه نمی تواند مرا منصرف کند
تسلیم نمی شوم تا به اهدافم برسم
من اعتماد بنفس لازم را دارم و این زیبایی مرا دو چندان می کند
من باور دارم در برابر...
ای بودنت همه شوق ...
بپیچ بر من
بپیچ بر قامت صدساله غم
که دگر ...
انتظار بی معنی ست ...
رعنا ابراهیمی فرد
مادر بودن سخت است
اما من نفس میکشم
تا کم نیاوردم ...
در نوازش موهای زیبای فرزندانم
تا کم نیاورم ...
در بین هیاهوی دروغ و وحشتناک زندگی
مادر بودن سخت است
اما من نمی ترسم از روبرو شدن
با هیاهوی شلوغ شهر
وقتی دستهای کودکانه و ناز کودکم را...
من یک زنم ...
با همه ی احساسم
یک مادر ...
یک همسر ...
یک هم درد ...
یک خواهر ...
یک دختر ...
یک فریاد ، یک سکوت
یک شعر زیبا ...
در بند بند زندگی ها ...
اما مرا در خانه های تاریک
زن بیکاری می دانند که...
بگذار فریاد بزند
زنی که لابلای زندگی
سالیان سال خود را ...
با گیسوان بافته اش خفه کرده است
بگذار طغیان کند
بگذار داد بکشد
دردی را که در گلو اسیرش کرده است
عشق فریاد می آورد
زنی که عاشق باشد فریاد خواهد کشید
خوشحال نباش از سکوت ممتد زنی...
زندگی ...
در گذر ثانیه هاست
زندگی ...
رمز مبهم دقیقه هاست
شور شب ...
شور خنده هاست
شورِقدم زدن کنارِ ساحلِ دل است
زندگی ...
محو شدن در افق خاطره هاست
زندگی را دریاب
رعنا ابراهیمی فرد
گاهی فقط شنیدن نترس من هستم
همه چیز را درست می کند
همه دلهره ها ....
همه شکستها همه ویرانی ها را ...
به یک شبه به خواب شیرینی تبدیل می کند
گاهی فقط یک کلمه ،یک امید کوچک
کافیست تا شب را آرام بخوابی
هرچند کسی که وعده داده...
هنوز آدم سابق هستی !؟
سالها تو را عوض نکرده است
بدی های دیگران تو را تغییر نداده است
هنوز سالمی ؟
از بره های درونت چه خبر
هنوز گرگ نشده اند!؟
آن مهربانی ها ...
خوبی های بی حد و اندازه ات
هنوز پابرجاست؟
با چشم در چشم افتادن...
قرار بود امسال پاییز زیبا باشد
برگها شاد بخوانند
رنگ ها خودشان را تثبیت کنند
قرار بود دلگیری ها نباشد
غم و غصه ها تمام شود
قرار بود امسال پاییز زیبا باشد
رعنا ابراهیمی فرد