متن سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیامک عشقعلی
می روی تا گُر بگیرم از غمت
تا بمانم در جنونی سینه سوز!
صبر کن! من بی تو ویران می شوم
صبر کن! من دوستت دارم هنوز...
□ شاعر: سیامک عشقعلی
می شود شیرین به کامت زندگی، این روزگار
زهر غم می نوشد از آواره گی، فرهادِ تو!
می روی اما نگو برگشت دارد قصه ات
آخرش یک روز من هم می روم از یاد تو...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
مثل سربازی که حینِ خدمتش
گریه کرده گوشه ای در پادگان
خسته ام از هرکسی حتی شما!
خسته ام از هرچه دارد این جهان
□ شاعر: سیامک عشقعلی
ر روز با غم طی شد از وقتی که رفتی
اردیبهشتم دی شد از وقتی که رفتی
من در هوایت غنچه دادم، این زمستان
اصلا ندیدم کِی شد از وقتی که رفتی!!
| شاعر: سیامک عشقعلی |
من پیش شما سوختم از بی کسیِ خویش
دیدید مرا چشم بر این حادثه بستید!
یک عهد میانِ من و تنهایی تان بود
رسمی که خدا دید! خدا دید شکستید!
در راه شما هیچ به منزل نرسیدم
از بس که پر از چاه، پر از چاله و پستید!
| شاعر:...
یک روز می آیی که شاید مرده باشم...
تا آخرش هم آدمی هرگز جوان نیست!
دیدی نمی آیی و حسرت می شود عشق
دیدی خدای قصه هایت مهربان نیست!
▪️شاعر: سیامک عشقعلی
خوانده ای شعر مرا هیچ؟ نمی خوانی... نه...
اینکه معشوق نمی خواندت، این یعنی: درد!
من و یک شهر، شکستیم و ندیدی این جا
هرکسی شعر مرا خواند؛ تو را نفرین کرد!
شاعر: سیامک عشقعلی
️
ماهِ دی، باجه تلفن، تووی برف
اشتیاق و تشویش ساعتِ هفت
من از اون دختر چادری که رفت
دلخورم هنوز... دلخورم هنوز...
هیچکسی رو توو دلم راه ندادم
من چه شعرایی براش فرستادم
توو روی تموم دنیا وایسادم...
دلخورم هنوز... دلخورم هنوز...
عشقمو داد زدم، اون نشنُفت!
پیش خیلیا بهم...
دلم بی تابه مثل ساحل امشب
هوا بارونیه! دریاست چشمات!
نگاهت می کنم، قلبم می ریزه
نمی دونی چقد زیباست چشمات!
تو بی من رفتی از رویام اما
هنوزم داشتنِ تو آرزومه
یه عمره حرف دارم با نبودت
یه عمره قاب عکست روبرومه
فراموشت شدم شاید ولی من
خودم رو...
ترس و افکارت معما می شود!
هی به خود می گویی: آیا می شود؟
مثل ابراهیم باشی، عاشقی!
دل به دریا داد موسی... می شود...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
ساحل شدی تا از تو آرامش بگیرم
خوبی و بی همتایی ات را دوست دارم!
خوشبخت هستم در هوایت تا همیشه
خورشید من! زیبایی ات را دوست دارم!
🟪 شاعر: سیامک عشقعلی
و دستامو به دستات می سپارم
چه خوبه! خوبه حال تو کنارم
بهت این قول رو میدم همیشه
کنارت باشم و تنهات نذارم
تو پیشم هستی و آرومم اما
همون اندازه واسه ت بی قرارم
تموم سال شد سبز از حضورت
با تو یک قرن تفسیر بهارم
به من لبخند...
گرفته عطر تو حال و هوامو
می آره حرف عشقت واژ ه هامو
چیکار کردی که بی تاب تو هستم؟
شدی دین و دل و اصلا خدام و...
جهانم دور تو می گرده هرروز
تو خورشیدی که می گیری چشامو
میگن دیونته این مرد شاعر
و هرکی که شنیده ماجرامو......
ای گل خوش عطر! ای از ماه زیباتر سلام!
از دلم یک بار دیگر بر شما دلبر سلام!
گرچه می سوزم ولیکن خیر دارد این جنون
شد نمازم عشق! بسم الله! بر این شر سلام!
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
لبخندتان امید می بخشد به قلبم
این صبح را این کوچه ها را دوست دارم
با شوق می خوانم نمازم را و اینکه،
ممنونتان هستم! خدا را دوست دارم!
شعری نوشتم بعدها باید بخوانید
خانم! من خیلی شما را دوست دارم!
دنیای من این روزها سبز از تماشاست
سرشارم از...
هیچ کسی از ما نپرسید چی شده!
وقتی که ضجه مونو داد زدیم
از زیر سنگ درآوردیم نون
دست به هرکاری دلت بخواد زدیم!
توو صف نفت و کوپن قد کشیدیم
بابامون کار نداشت! پول نداشت!
نازِ رویامونو هیچ کس نخرید
چراغ جادوی ما غول نداشت!
هرکسی به ما رسید...
تنهایی ما قصه ی آیینه و برگ است!
وای از دل آن غنچه که آماج تگرگ است!
یک خنده نصیبم نشد افسوس در این عمر
بی رنگِ خوشی آخر هر خاطره مرگ است!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
از خدایت نگو دلم خون است
شاید از یاد برده آدم را
من صدایش نمی زنم چون که
دادم از دست اعتقادم را
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
به خداوندی که هیچ اشکال در کارش نبود!
سهم آدم خاک و این اندوه بسیارش نبود
لطف او شد بغض ما، زندانِ گردی شد زمین
بی حواسی ذره ای در خط پرگارش نبود!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
نقش ما را در ازل ایزد به تنهایی کشید
قصه غمگین شد ولی آن را به زیبایی کشید
آه از آن سیبی که آدم خورد با یک وسوسه
رنج آدم ها از آن ساعت به بد جایی کشید
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
تو خندیدی جهان زیبا شد از عشق
دلم آبی ترین دریا شد از عشق
قلم در دست من آمد به اعجاز
و دفتر سمت شعری وا شد از عشق
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
آخرش لطف خدا شامل شد
یارِ بی رحم، کمی عاقل شد
جام می داد به دستم ساقی
خواستم بوسه از او؛
حاصل شد...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی