شعرسپید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرسپید
تنها باد
ردًپای گیسوان تو را می داند.
رضاحدادیان
برگ زردی بودم
برسنگفرش غروب
باد دستم راگرفت.
رضاحدادیان
دوبرگ بودیم بر یک شاخه
تو با باد رفتی
من افتادم.
رضا حدادیان
ابر
پرنده ایست
پرازگریه.
رضا حدادیان
درخت شدم
تا پرنده های دلتنگ
سربرشانه ام بگذارند.
رضاحدادیان
ببین چگونه به تو آمده ام
به رگ های روشنت!
حالا بگو چطور
بر روشنای پنجره ات قوس نگیرم!
که اصالت پریدنم با تو تعریف می شود
مریم گمار
پریدن عیار لبخندی است
که از نوازشت می ریزد
امان از تو،
امان از کلمات، کلمات دیوانه
که هر بار به طرزی عجیب
رگ های روز را دچار شعر می کند
مریم گمار
باید بایستم
به تکاندن شانه هات
تا به شکلی منحنی غبار از تن در آوری
وعبور کشیده لبخندم
به بهترین حالت
در اعماقت معنا شود
مریم گمار
بگو برحواس کدام شب نشستی!
که نستعلیق انگشتانم
دویده بر زجری مشوش
که از بلندای قامتت بیرون می زند
مریم گمار
ایستاده بودی به حرف
ونمیدانستی
چپ به راست کلماتت
بر زوایای من روییده
بگو برحواس کدام شب نشستی!
که نستعلیق انگشتانم
دویده بر زجری مشوش
که از بلندای قامتت بیرون می زند
باید بایستم
به تکاندن شانه هات
تا به شکلی منحنی غبار از تن در آوری
وعبور کشیده لبخندم...
بگو چگونه منتشر نشوم؟
در حواس شانه ات
که از روزنه ی تو حروف رنگ دیگری دارد.
مریم گمار
حالا پوستم را که برداری!
خود را می بینی .
مریم گمار
بگو در کدام سطح بایستم !
در مُعاشرت کدام رگ
که نور بپاشد بر اضطراب صورتم
و ذائقه پر شود
از طعم ژرف ترین بوسه،
وقتی بالا می رود نیم تو
از نیم شانه هایم
آنچنانکه نگاه غلیظت ،
شخم می زند افکارم را
ودر یک دگردیسی ،
مثل واژه...
ای سماجت صبح!
که پرندگان از لای چروک لبخندت می پرند
به سمت زیبایی.
واژه از تنت بیرون بکش!
وارونه، وارونه
و در ناگزیر ارتفاع جای بده
که بی تو جمله ای صامتم.
مریم گمار
چند ضلعیست؟
غروربلندت
که رسیده به نور،
به بلندترین شاخه
که از تجسم دست هات یاس می ریزد.
مریم گمار
چند ضلعیست؟
غروربلندت
که رسیده به نور،
به بلندترین شاخه
که از تجسم دست هات یاس می ریزد.
ای سماجت صبح!
که پرندگان از لای چروک لبخندت می پرند
به سمت زیبایی.
واژه از تنت بیرون بکش!
وارونه، وارونه
و در ناگزیر ارتفاع جای بده
که بی تو جمله ای...
تاب می خورم بر سکوت اندیشه
که از عصیان سطرها
بر لایه ها ی پاییز زرد می شود
ای اشتیاق پریدن، در ژرف ترین گذر گاه.
برم گردان!
به بند ناف بریده
به تعادل آفتاب
به لبخندی تازه
تا شکل دیگر بگیرد اقامه باد
و برسد به شریان دقیقه ها...
باید برگردم
به لهجه ی پست مدرن شکفتن!
تا فاصله را بردارم از چشمه های روان
و بچکم بر گلوی مشبکِ زمین
که زیبایی اش را از تو می گیرد
مریم گمار
تا شکل دیگر بگیرد اقامه باد
و برسد به شریان دقیقه ها
که بر اعصاب زمان کشیده می شود
تا سر بروم از شب های نابالغ
که به تقدس نشانده ای
شیارهای ملایم روز را
مریم گمار
باز می گردم
از نیمکت چوبی پارک
به درختی پُر آواز
رضا حدادیان