دریای هستی من از عشق توست سرشار این را به یاد بسپار
رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تا دستت را می گیرم بی اختیار دست می کشم از تمام دنیا
هوس تو را دارم که دیوانه ام کنی،با خواندن یک شعر که مستم کنی با استکانی چای که خوشبختم کنی با یک بوسه ی بی هوا ! فلسفه_نبافم_... هوسِ_زندگی_کرده_ام_با_تو_! بگو_... کنارَت_دقیقا_کجاست_؟! که_زندگی_آنجا_معنا_میگیرد! هوس_کنار_تو_بودن_دارم_!
من اینجا بس دلم تنگ است هر سازی که می بینم بد آهنگ است
تو کجایی ؟ در گستره ی بی مرز این جهان تو کجایی ؟ من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام کنار تو من ایستاده ام برای تو تو کجایی ؟
تو را من چشم در راهم شباهنگام گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
فریاد و فغان و ناله ام دانى چیست؟ یعنى که تو را تو را تو را می خواهم
آشکارا نهان کنم تا چند ؟ دوست می دارمت به بانگ بلند
نه به چاهی نه به دام هوسی افتاده دلم انگار فقط یاد کسی افتاده
تو همان هیچ هستی که هرگاه از من می پرسند به چه چیزی فکر می کنی ؟ می گویم هیچ
کاش فردا خبر مرگ مرا برسانند به تو هم تو آرام شوی هم دل سرگشته ی من
خانه ی خالی خانه ی دلگیر خانه ی دربسته بر هجوم جوانی خانه ی تنهایی ببین من به کجا رسیده ام نگاه کن که غم درون دیده ام مرا دگر رها مکن مرا بپیچ در حیر بوسه ات مرا بخواه در شبان دیرپا
بر سرم قرآن و دستانم به سوی آسمان از خدا می خواهمت امشب اجابت می شوی؟
با کدامین شانه بهتر میکنی دیوانه ام موی تو شانه کنم یا سر نهی بر شانه ام
این دل که به یادت همه دم مست و خراب است گر بر سر آغوش تو می بود چه می شد ؟
این سر که ز اندیشه مرا بر سر زانوست گر بر سر زانوی تو می بود چه می بود؟