متن شهریار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شهریار
گرچھ شادے با من غریبے مےکند
و هنگام دیدنم،
از این محتاج روے برمےگرداند
اما دݪ من، خوش بھ همین غم است
کھ در سینھ ام گذاشتھ اے
هرچھ باشد رنگ و یادے از تو دارد!
و من خوشحالم،
با غم خود، با غم تو
خوشحالم!
اصݪآ بگو کسے حوالےام...
فرق من و تو
فقط جنس دلامون بود
دل تو از جنس سنگ و دل من از جنس شیشه
برای همین به راحتی شکستیش و رفتی
تار و پودم، تو بگو
با دِلِ تنها چه کنم؟
حالا من ماندم و میان دستانم دست تنهایی
عاشق کش ای تلفیق خنجر و خون و زیبایی
به قدر هق هق ات شانه برای سر نهادن نیست
در این افتاده از چشمت هوای ایستادن نیست
به غیر از گریه کردن ها صدایی بر نخواهد خاست
تو ای عاشق به جز...
به قدر هق هق ات شانه برای سر نهادن نیست
در این افتاده از چشمت هوای ایستادن نیست
به غیر از گریه کردن ها صدایی بر نخواهد خاست
تو ای عاشق به جز تو شهریاری بر نخواهد خاست
تو یار شهر عشق هستی ولی شهر یارت نیست
به جز قلب...