متن عاشقانه خاص
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه خاص
گفت حالا که داری میری
یه حرفی بزن
یه کاری کن تا اروم بگیره این دلم
یه چیزی بگو که در نبودنت قوت قلبم باشه
زل زدم تو چشماش و گفتم
بهت قول میدم ...
که دوباره در یک سرزمینی دیگر
در یک هوایی دیگر
در جهانی که رنگ اسمان...
بهناز ای بهترین ناز صدایم به عشقت نمی رسد هر چه دلم فریاد زد سکوت و بی تفاوتی تو بیشتر شد ای عشق ..دیدارمان به این دنیا نمی رسد حال که سکوت برای عشقت از رودخانه ای شروع شد و من دست و پا زدم حال دریایی است که فقط...
مرا ازجای خالیت باکی نیست
میترسم وقتی که برای تجدید خاطراتمان امدم
تورا در کافه قدیمی تنها نبینم !
✍️رامین وهاب
دوستم داری؟
+ نمی دونم!
یعنی چی؟
+ یعنی اینکه من بهت
یه حسی دارم که نمی دونم
اون حس دوست داشتن یا نه!
حست چیه؟
+ اینکه نباشی میمیرم...
این حس یعنی دوست دارم؟!(:
نغمه اردشیری
دلتنگت که میشوم
من میمانم و خاطراتی که باهم رقم زدیم...
میدانی؟
تو دلیل تمام خوشی هایی بودی که با من بود...
و این یعنی زیباترین زندگی در کنار کسی که دوستش داری...
با این حال...
دلیل اتفاق خوب زندگیم
اگرچه با رفتنت دلم را لرزاندی
اما، همیشه بهترین آرزوهایم...
چه جنگِ نابرابری ست
دستانِ خالیِ من و...
چشمانِ پر شرابِ طُ
میان این هیاهوی خاموشی مردم بیهوده گوی ،،، بنشین و دمی قهوه ی تلخ زندگی ام را با عطرت هم بزن
خسته تر از آنم که لیوانی چایی آرامم کند تو را می خواهم در جنگلی ناشناس جایی که آسمان لابه لای شاخه ها سرک می کشد
- تو،
شمارگان مردهای جهان را
-می دانی؟!
من هم نمی دانم!
اما می دانم که؛
میان آن میلیون ها فرشته-
تو بهترینی!
میدانم از راه میرسی
شاید هم موهایت سپید شده باشد
و یک کلاه لبه دار مشکی هم بر سر داشته باشی
با عصایت بیایی
و همان چشمان...
شاید من کمرم خمیده باشد
موهایم سپید ،فرقشان را باز کرده ام و شانه زده ام
و هر روز نگاهی به کوچه می...
انگاه که برتو رسم
برایم بجای تمام بوسه ها
اغوش ها لمس بودن ها
بجای تمام دوستت دارم هایی که شرم مانع گفتن شد برایم پرتقال پوست بکن
بگذار حرف بزنم از ان شب
از ان ظلمتی که در ان غرق بودم
از ان تاریکی وهم که بدان مبتلا بودم
از روزهایی که بی هیچ نوری بی هیچ شوقی یکی پس از یکی میگذشت
از منی که در دنیای سیاه سفید خود , خود را به بند کشیده...
اگر زبان از تکلم باز می ایستاد و دست هایم .چشم هایم . پاهایم .به حرف می امدن انگاه تو می دیدی که من به زبان دوستت دارم نمیگویم بلکه تمام اعضا و جوارح ام دوستت دارم را فریاد میزنن
۱۳ آبان را یادت هست ؟؟؟
همان روز که آخرین روز آزادی ام بود
زیر آن باران مه خورده در آن روز پاییزی مگر می شود که نشود این دل تسخیر دو گوی جاسوس تو ...
مسلک من مسلک درویشان بود از هر حیث بی نیاز بودم تو را که دیدم نیاز را به تعبیری دگر معنا کردم
می دانی ؟؟؟من راهب این کوهستان بودم و مشتاق نور آن ماه
ماهی دگر برآمد از راه و ماه هاست که این راهبه راه را به هوای بیراهه...
تمام ضابطه های ریاضیات زندگی هم که من را محدود کنند ،،، چه افق دیدگانت را عمودی بگذاری و چه افقی
این رابطه یک به یک باقی خواهد ماند
نگران نباش خودت را مساوی صفر هم که قرار دهی من جواب معادله زندگیت خواهم بود...
تو دنیای منی خودت حرف های منی