متن محمد خوش بین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محمد خوش بین
از تو وفاداری که به جزء ... تردید نیست
از تو وفا خواستنم به جزء ، تهدید نیست
پیر شدم با تو در محبس خود هیچ نیست
کنج دلم جابی که به جزء خورشید نیست
بار دیگر دل شکست قصه غم انگیز شد
ارث جدم در کویر دل چه حاصل خیز شد
قصه ی طوفان نوح فرزند دریا می دهد
وقتی آدم دست به شاخه بالا می دهد
بیا مرگ آمد به خانه نزدیک است
بیا شب شد راه فرارت تاریک است
در اندیشه ام هدفی دور زمان ست
که راه رسیدن به مقصد باریک ست
ای طلسم و اسرار عالم، سخنی بگوی
که هر پروانه در شمعی به سمتت پرواز است
در همهٔ آفاق و مکان ها، تو را جاوید می بینم
هیچ جایی جز در قلبم، محل و منزل تو نیست
بر بیشهٔ عشق، در سوزنی شدم و سوختم
تا آتش قلبم، آتش حقیقت...
همه دنیایم شده چشمات
تویی غنچه ای که پاسدار جوانی من است
همه درد ها را بر دوش خود می گیری
و آنها را با عشق خود پاک می کنی
دلم تا حدودی می لرزد
زمانی که به تو نگاه می کنم
همه رنگین کمان های خوشبختی ام
در چشمان...
مال خودت هر چه به من داده ای با همه احوال پریشانی ام
قصه عشق تو به آخر رسید منتظر نقطه پایانی ام
شعله عشق از تو زبانه کشید عشق تو آتش به جهانم کشید
دفتر عشق تو پر از آتش است آمده بودی که بسوزانی ام ؟
دل به...
جان و سر هدیه به تو جانانم
ناله جوشید از نی نالانم
مرغ دل پر زده تا اوج خیال
خوابم و بیدار و میدانم
روزی که به تو شیطنت آموخته شیطان
تا مرز جنون خواست تو را حضرت انسان
ای سیب پر از وسوسه ی حضرت عصیان
ای موی تو پیچیده ترین زلف پریشان
تا بیکران در ذهنم تو را زنده می دارم
تویی که به زندگیم رنگ و بو می بخشی
و من همیشه در انتظار توام
تو همیشه در خیالم همراهم هستی
هر لحظه با تو زندگی می کنم
من به تو وابسته ام و تو هم به من
پس ادامه بده،...
خسته از عشقم ، ساقی مستم کن
شعله ور هستم ، گاهی پستم کن
دل پر از آتش ، جان چه سوزان است
شعله ی این آتش از هجران است
ساقی امشب می ، بال و پر دارد ؟
مرغ تو ساقی ، دست و سر دارد ؟
خالی از...
از دست عشق تو ساقیا مستم
بگریزم از غصه ها و بیا پیوستم
در دلم آتشی جان بسوزاند
فراموشی نیست که غم هجران بسوزاند
آخر من هم مرغ شدم، بند پروازم گسست
به دنیایی بی جواب و بی دست و پاست
غصه ها و دردها همراهم هستند
فراموشی نمی آید...
عشق یعنی صبر کردن
عشق یعنی تسلیم شدن
عشق یعنی دستان باز بودن
عشق یعنی هم دل بودن
عشق یعنی رشد و تکامل
عشق یعنی لطف و مهربانی
پس به عشق پافشاری کن، تا بی نهایت
و بگو عشق یک دیوانگی زیباست.
دست من نیست تویی هم نفسم
دست من نیست تویی همسفرم
ماه من حضرت زیبای جهان
دست من نیست تویی ، در نظرم
دل دادم و برگشتم ، شوریده شد احوالم
با که گویم از حالم ، می خوابم و بیدارم
در قلب پر از رازم ، صندوقچه اسرار است
ای عشق خودت را ، پیدا کن در اشعارم
بس کن نده آزارم ، شاعر که خود آزار است
دلخسته و بیمارم ،...
نباشی روز و شب معنا ندارد
به ساحل می روم دریا ندارد
منم عاشق تر از احساس یک عشق
من آن موجم که ساحل را ندارد
من تو را چشم انتظارم شب بخیر
روز و شب را بی قرارم شب بخیر
من تو را در هر زمان می خواهمت
یک تو کم دارم کنارم شب بخیر
من جدا افتاده برگ از شاخه ام
من تو را شاخه ندارم شب بخیر
آسمان دیوار خانه ماه شب
شاهدان...
من تو را چشم انتظارم شب بخیر
روز و شب را بی قرارم شب بخیر
من تو را در هر زمان می خواهمت
یک تو کم دارم کنارم شب بخیر
ای آنکه عاشق نیستی آن دل که بردی پس بده
هجری کشیدم سالها عمری که خوردی پس بده
گفتم مگر با دیدنت این درد هجران کم شود
با دیدنت فهمیده ام دل خرج ایمانم شود