او رفت و من نمیدانستم که دستهایش را گم خواهم کرد ای آخرین شاهد ای خدا.. ای ستاره های آسمان شهریار تو بگو تو بگو آخرین نام که برد نام که بود ؟ آخرین یاد که کرد یاد که بود ؟ هنوز عطر تنش در سرسرای خانه بود هنوز رد...
از دوست جدید رازت را پنهان کن از دشمن قدیمی که طرح دوستی دوباره با تو ریخته خنجرت را چون اولی باورت را نشانه می گیرد دومی قلبت را !
هیچکس از آخرین خداحافظی با خبر نیست با فرزندان خود مهربان باشید و آرزوهایشان را در زندگانی اتان بر آورده کنید یک خنده از سر رضایت فرزندان ار صد فاتحه بعد از مرگتان در نزد خدا مقبول تر و زیباتر است
تنهایی تان را با کسی قسمت کنید که سالها بعد شما را همین گونه که هستید دوست بدارد با موی سپیدتان .. .شیار زیر چشمتان و لرزش دست و دلتان ...
میدونید "کاریزما" چیه؟ بعضی انسان ها هستند که انرژی مثبت دارند! مهربونن و با عاطفه غصه دارند اما اونو قصه نمی کنند تا خُلق بقیه تنگ نشه، به زمین و زمان محبت می کنند همه هم اونارو با عشق دوست دارند. "کاریزماتیک باشید"
هر شب از قاب عکس بیرون می آید چرخی در خانه می زند کنار تختم می نشیند دلشوره هایم رااز روی موهای نقره ایم کنار می زند پانسمان قلب مجروح مرا عوض می کند و دوباره به قاب باز می گردد مادرم چه در خاک چه در قاب همیشه دلواپس...
ولنتاین فقط یک فرصت است برای گفتن دوستت دارمی که در گلویتان بغض شده است فاصله گرفتن از کسی که با او خاطرات خوب دارید اشتباهست این فرصت را از دست ندهید و به او بگویید ....دوستت دارم
مادر فرشته ایست که همیشه در دسترس است حتی اگر در گور خفته باشد
هر روز روی همان صندلی همیشگی می نشیند من و چای سرد می شویم از نبودنش
سالهاست قلب من از جنس شیشه شده اگر دلتنگ من شدی فقط با لهجه باران در بزن
بادهای صد و بیست روزه سیستان به تو که می رسند نسیم می شوند ای ملایم ... ای دوست داشتنی آیا وقتی خدا ترا می آفرید به آرامش من فکر کرده بود؟
جایی خواندم پرنده ای که به روی شاخه درخت نشسته هیچوقت نگران شکستن شاخه و سقوطش نیست زیرا او به شاخه درخت اعتماد نکرده بلکه به بال و پر خودش اعتماد دارد آن روز فهمیدم زنی که قوی است ... زنی که اعتماد بنفس دارد .. .زنی که می داند...
عشق خیس شدن دو دلدار در زیر باران نیست عشق این است که من چترم را به روی دلدار بگیرم و او نبیند نبیند و هرگز نداند که چرا در زیر باران خیس نشد
تنهایی تان را با کسی قسمت کنید که سال ها بعد شما را همین گونه که هستید دوست بدارد با موی سپیدتان ، شیار زیر چشمتان و لرزش دست و دلتان .
به من بهانهای بده تا کنار تنهایی تو بمانم... یک لبخند بزن تا من بخاطر لبخندت بمانم
نه هرگز نفرینت نمی کنم فقط می خواهم آنقدر سرو شوم که تو حتی نتوانی سایه مرا در اغوشت بگیری ! .
هرگز نفرینت نمی کنم فقط می خواهم آنقدر سرو شوم که تو حتی نتوانی سایه مرا در آغوشت بگیری...