چشم هایت؛ چشمه های شراب لب هایت؛ باغِ خرما وآغوشت آفتابِ داغِ تابستان است.
چِل سال رنج و غُصه کشیدیم و عاقبت تَدبیر ما به دست شَراب دو ساله بود
کنارمگذاشتی کهتلخمکنی؟ شرابیشدمنابی،حسرتبکش
دهنم تلخ شد از بی شکری ، بی عسلی ! تو شرابی و تویی قندِ مکرر ، جانا !
میگن رفیق هم مثل شراب ، کهنه اش یه چیز دیگه ست
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب ... ️️️
گنجایش دیگری ندارد دل من همچون قدح شراب لبریز توام
پای سیب درون ویترین شرابِ کهنه
دستِ شراب در کار بود لب های او سیب
شراب/روی پا ایستاد/برای چشم هایتو/نه خدا خوابید/نه من
پیمانه را به دست اجل بسپرو برو ای زندگی شراب تو مستم نمی کند
آنجا ببرم که شرابم نمی برد
همه سر خوش از وصالت/ من و حسرت خیالت همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
چشمان تو شراب است و من مست آن چشمانت
نام تو مرا همیشه مست میکند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب